دادگاه شروع نشده بود، اما حکم از پیش نوشته شده بود.
نه متهمی در برابر قاضی… نه قاضیای در برابر متهم.
یک خط باریک میان ما افتاده بود، و هر تلاش برای عبور، فقط عمیقترش میکرد.
من نشسته بودم، یا شاید ایستاده بودم… یادم نیست.
در این سکوت، ارتفاع و وضعیت بدن هیچچیز را تغییر نمیداد.
هر حرکتی، فقط پژواکی بیمعنا پس میفرستاد.
یک سیگار تازه… انگشتانم هنوز با سرمای فندک درگیر بودند.
پُک اول، مثل یک عهد.
ریهها پر شدند و من حس کردم که به جای هوا، چیز دیگری را فرو دادهام… چیزی شبیه به سایه.
آنسوی این مرز باریک، موجودی ایستاده بود که نامی نداشت، اما وزنش در استخوانهایم حس میشد.
هیچ کلمهای نگفت، اما کلمات خودش را پیدا کردند و از درونم گذشتند:
«اگر همین زندگی را… بیپایان تکرار کنی… خواهی پذیرفت؟»
نه سوال بود، نه تهدید.
بیشتر حکم بود… حکمی که باید خودم آن را اجرا کنم.
پُک دوم.
دود از دهانم بیرون نیامد.
بین دندانهایم محبوس مانده بود، انگار ترسیده باشد که بیرون برود و چیزی را ببیند که قرار بود اتفاق بیفتد.
جوابی ندادم.
شاید چون جواب وجود نداشت، یا اگر هم وجود داشت، سالها پیش در یکی از سکوتهای بینام دفن شده بود.
سکوتش ادامه داشت.
سنگینتر… سیاهتر…
هر چه میگذشت، حس میکردم که این لحظه قبلاً رخ داده است. و بار قبل، من هم همینجا، همین سیگار، همین ریههای درحال سوختن را داشتهام.
پُک سوم، خاکستر روی کف نامرئی ریخت.
بوی سوختگی با چیزی قدیمیتر از تنباکو آمیخته شد بوی تکرار.
من به این فکر کردم که شاید، فقط شاید، این همان حلقهاست.
حلقهای که هر نفس، کاملش میکند.
و سکوت… خودِ حلقه بود

پرونده قاضی ۱
سکوت بیانتها – حاکم حلقهها
1. الهامات فلسفی:
o نیچه – بازگشت جاودان: محکومیت به تکرار بیپایان همان زندگی.
o هایدگر – Being-toward-death: مواجههی اصیل با مرگ در سکوتی که هیچ صدای نجاتبخشی ندارد.
o شوپنهاور – چرخه میل و رنج، فقدان پایانی رهاییبخش.
o کامو و داستایوفسکی– دادگاه بیقاضی، اتهام بیقربانی، معنا در لبه فقدان.
2. مفهوممحور:
o زمان حلقهای، محکومیت به بازآفرینی رنج، و سکوتی که خود چرخه را کامل میکند.
3. ترجمه مفهومی به زبان استعاری و روایی:
o دادگاهی بیدیوار با فضایی تهی؛ حضور یا عدمحضور قاضی تفاوتی ندارد؛ هر پُک سیگار یک حلقهٔ کامل است که باز میگردد.
4. کُد شنیداری/لحظه سیگار:
o پُک اول = عهد نانوشته.
o پُک دوم = گیر کردن دود در دهان/تردید.
o پُک سوم = افتادن خاکستر روی کف نامرئی/پذیرش حلقه.