"وقتی گلی شکوفه نمیدهد،. گل را عوض نمیکنند،. بلکه شرایط رشدش را فراهم میسازند."
- الکساندر دن هیگر، نویسنده هلندی
همکارم اخیرا خاطرهای رو برام تعریف کرد. روزی با یکی از دوستاش که از آلمان به ایران اومده بود در حال رانندگی بود که دوستش پنجره ماشین رو پایین داد و زبالهاش رو داخل خیابون انداخت. در پاسخ به اعتراض همکارم بهش گفته بود:"خب تو ایران همه اینکارو میکنن.". در حالیکه که همین فرد اینکار رو هیچ وقت در آلمان انجام نداده بود. چه اتفاقی افتاده که رفتار این فرد 180 درجه تغییر کرده بود؟
به نظر میرسه رفتارهای ما بیش از اونچه که فکر میکنیم تحت تاثیر بستر و محیطیه که توش زندگی میکنیم. موسسه BCG در مقالهای برای بررسی تغییر فرهنگی این رو به خوبی بیان کرده (شکل زیر). ما فکر میکنیم برای تغییر رفتار آدمها باید ذهنیت یا ارزشهاشون رو عوض کنیم. مثلا بهشون بگیم که ریختن زباله در خیابونها کار بدیه. ولی تحقیقات نشون داده راه سادهتر و موثرتری هست: برای تغییر رفتار باید بسترهایی که اون رفتارها در اون اتفاق میافتیم رو تغییر بدیم و با تغییر رفتار خود به خود ذهنیت و باورهامون تغییر پیدا میکنن. مثلا در آلمان جرایم سفت و سختی برای ریختن زباله در خیابون وجود داره که محیط رو برای تحقق این رفتار سخت میکنه.
یه مثال سازمانی این موضوع شرکت پیکساره. ما پیکسار رو بعنوان یه شرکت خلاق میشناسیم که انیمیشنهای معروفی مثل داستان اسباب بازی، شگفتانگیزان، راتاتویی، در جستجوی نمو و ... رو ساخته. اد کتمول در کتاب کارخانه خلاقیت، داستان خلق چنین شرکت خلاقی رو تشریح کرده. سطح بالای خلاقیت در این شرکت صرفا با جذب افراد خلاق یا آموزش خلاقیت محقق نشده. گرچه هر دوی این موارد در مورد پیکسار صادقه، ولی اونها به روشهای زیر بستری رو ساختن تا خلاقیت توش بتونه بروز پیدا کنه:
1. طراحی ساختمون پیکسار جوریه که فضا رو برای معاشرت و ارتباطگیری افراد از بخشهای مختلف فراهم و از ایجاد سیلو جلوگیری میکنه.
2. تو پیکسار جلسات روزانه برای بررسی روند تولید فیلمها وجود داره که افراد رو تشویق میکنه کارهای نیمه تمومشون رو با بقیه به اشتراک بذارن و از خرد جمعی بهره بگیرن.
3. ساختار ارتباطی در پیکسار فلته و ارتباطی با ساختار سازمانی نداره. افراد بخشهای مختلف میتونن بدون اجازه یا تشریفات خاصی با هم ارتباط بگیرن.
4. به افراد اختیار عمل و آزادی کافی برای گرفتن تصمیمات و پیشبرد کارها داده میشه و سیستم نظارت و کنترل سفت و سختی وجود نداره.
5. بعد از پایان هر پروژه، جلسهای برای یادگیری از پروژه برگزار میشه که در اون هر کس از نظرش 5 کار درست و 5 کار اشتباه در طول پروژه رو با بقیه به اشتراک میذاره.
6. دانشگاه پیکسار کلاسهای آموزشی عمومی در حوزههای مختلف برای همه میذاره تا اونها رو با بخشهای کاری مختلف آشنا کنه. اینطوری اونها میتونن بازخوردها و نظراتشون رو آزادانه با افراد مسئول به اشتراک بذارن.
و کلی بسترسازی دیگه برای تحقق رفتاری مطلوب به نام خلاقیت. در کتاب کارخانه خلاقیت مفصلا درباره این روشهای صحبت شده. همچنین در مقاله زیر خلاصهای ازش رو میتونید مطالعه کنید.
https://hbr.org/2008/09/how-pixar-fosters-collective-creativity
در نظر بگیریم که چه رفتارهایی مطلوبی رو دوست داریم در سازمان یا تیممون ببینیم. به جای اینکه صرفا از افراد بخوایم این افراد رو رعایت کنن یا یادش بگیرن، به این فکر کنیم که چطور میتونیم بستر یا محیطی رو بسازیم که تحقق این رفتار توش طبیعی بشه. رهبران بزرگ فرهنگهایی میسازن که در غیابشون هم بتونه چشمانداز اونها رو پیش ببره.
پینوشت: مقاله BCG درباره فرهنگ سازمانی از لینک زیر قابل دریافته.
https://web-assets.bcg.com/img-src/BCG%20High%20Performance%20Culture%20June%202013_tcm9-97871.pdf