"چشمانداز، هنر دیدن چیزهاییست که برای بقیه نامرئیست."
- جاناتان سوئیفت
در قسمت دوم از سری پستهای کیستیم و چیستیم، درباره معنا و کاربرد رسالت و دو مدل کشف این مفهوم گفتم. (این مطلب رو از لینک زیر می تونید مطالعه کنید.)
https://vrgl.ir/vEqI3
تو این قسمت، درباره سومین بعد از پنجره قطعیت یعنی چشمانداز خواهم نوشت. در این مطلب معنای چشمانداز، ویژگیهاش، مصداقهاش و شیوههای کشفش رو بررسی خواهیم کرد. برای این مفهوم هم واژههای مختلفی در ادبیات موضوع وجود داره شامل چشمانداز، رویا، آینده ترسیم شده، هدف متعالی و .... من از بین همه این واژهها، واژه رویا رو ترجیح میدم. به نظرم این واژه قابل درکتره و مصداقهای زیادی رو به ذهنمون میاره.
منظور از رویا چیه؟
همه ما در زندگیمون رویاهایی داشتیم و از اهمیت رویاپردازی آگاهیم. رویاپردازی ما ناشی از موهبتی به نام تخیلهکه متخص به انسانهاست. در واقع ما این توان رو داریم که در ذهنمون آیندههای محتمل رو به تصویر بکشیم و از اونها برای شکل دادن به مسیر زندگیمون الهام بگیریم. این رویاهاست که به زندگی ما جهت و معنا میدن و ما هر روز تلاش میکنیم تا اونها رو محقق کنیم. دکتر محسن رنانی در مطلبی تحت عنوان "رویا و توسعه" به خوبی معنا و اهمیت رویا رو به قلم تحریر در آورده:
" رویا یعنی این که انسان بتواند زنجیرهای از مفاهیم واقعی و ملموس، و انتزاعی و ناملموس، و حتی موهومی را به هم گره بزند و از آنها قصهای خواستنی یا ناخواستنی درست کند. انسان بی رویا انسان بی سرنوشتی است: سرگردان و معلق و بی معنا. رویا به فرد معنا میدهد، انگیزه میدهد، اراده میدهد و انرژی میدهد. همه معناهایی که در زندگی ما وجود دارد حاصل رویاهای ماست. ثروت، عدالت، علم، عشق، بهشت، دموکراسی، وصال، شهرت، موفقیت، قدرت، آرمانشهر، قرب الهی، اعتماد، احترام و بیشمار مفاهیم دیگر، یک واژه نیستند بلکه هر کدام یک رویا هستند. در واقع هر کدام یک «داستان رویایی» هستند که شخصیت و هویت ما را شکل میدهند.
انسانها تنها وقتی حاضرند ریسک کنند، سرمایه گذاری کنند، نوآوری کنند، برای کسب علم بیخوابی بکشند، برای عدالت خون بدهند و برای موفقیت صبوری کنند که دارای رویایی باشند. اما تنها وقتی «رویای معنیبخش» دارند، حاضرند همه هستی خود را، حتی جان خود را، صرف تحقق آن کنند. ما برای رویاهای معمولی، وقت یا پول یا انرژی یا داراییهای دیگرمان را میدهیم، اما برای تحقق رویای معنیبخش، همه هستی و دارایی و سرمایههای خود را صرف میکنیم. یعنی زندگی مان را وقف آن میکنیم.
رویا یعنی افق مشترک، درد مشترک، امید مشترک، انگیزه مشترک و انرژی مشترک."
رویا در واقع ستاره قطبیماست. در هر لحظهای از زمان، با نگاه کردن و توجه به اون، میتونیم جهتمون رو پیدا کنیم. در زندگی فرصتهای مختلفی پیش رومون قرار میگیره که بدون داشتن یه رویا، شابلونی برای انتخاب نداریم و ممکنه به انتخابهای بسیار متنوعی دست بزنیم. اینطوری بقیه افراد هم دید مشخصی از جهت ما در زندگی و خواستههامون نخواهند داشت. اما داشتن رویایی مشخص و حرکت در مسیر اون کمک میکنه تا افراد هم جهت با خودمون رو پیدا کنیم و در این مسیر با اونها هم سفر بشیم.
از منظر سازمانی هم، رویا میتونه بهصورت دستورالعملی برای کارکنان در مواجهه با چالشها عمل کنه. این سند به تشویق کارکنان برای کار در جهت اهداف مشترک کمک میکنه. همچنین سرمایهگذاران و دیگرانی که به کسبوکار علاقه دارن، میتونن برای درک بهتر مقصود سازمان به رویای اون نگاه کنن.
رویا چه ویژگیهایی داره؟
سایمون سینک در کتاب بازی بینهایت، پنج ویژگی زیر رو برای یه رویای مناسب ذکر میکنه:
1. ایده آل گرایانه: به نحوی که هیچ وقت به آن 100% دست پیدا نخواهیم کرد بلکه هر روز زندگیمون رو برای نزدیکتر شدن به اون تلاش میکنیم.
2. برای چیزی نه برعلیه چیزی: رویای مناسب برای رقابت کردن یا بهتر بودن نیست. بلکه متمرکز بر خلق ارزش برای جامعه پیرامون هست، نه رقابت با آن.
3. خدمت گرایانه: در یک رویای مناسب هدف باید خدمت به جامعه باشه نه فقط خودمون. یک رویای مناسب به دنبال خلق آیندهای بهتر برای جامعه است نه فقط خود فرد.
4. دایره شمول گسترده: یک رویای مناسب باید تلاش کنه تا جامعه بزرگتری رو مدنظر قرار بده و آیندهای بهتر برای تعداد آدم بیشتری بتونه خلق کنه. هر فردی با هر مهارت و تنوع فرهنگی و جنسیتی و ... فقط با داشتن باور به رویامون بتونه جزئی از جنبش و حرکت ما باشه.
5. مقاوم: یک رویای مناسب قادره تا در برابر تغییرات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، حقوقی، تکنولوژیکی، اقتصادی و محیطی دووم بیاره. هر یک از این تغییرات نباید باعث بشه تا آیندهای که میخوایم بسازیم دستخوش تغییر بشه. ممکنه جملهبندی رویا تغییر کنه، اما احساس و نیت پشت اون همواره پابرجاست.
چطور میتونیم رویامون رو کشف کنیم؟
برای کشف رویا باید به تخیلمون متوسل بشیم. باید آیندهای رو متصور بشیم که در اون رسالتمون تا حد خوبی محقق شده. در این صورت، اون آینده چه شکلیه و چه ویژگیهایی داره؟ نیازه تا یه تصویر شفاف، الهام بخش و با جزئیات ارائه بدیم. یکی از راههای خوب برای انتقال چنین تصویری، داستان سراییه. هر داستانی یک یا چند نفر کاراکتر اصلی داره که برای رسیدن به هدف و آینده مطلوبی از پس چالشهای متعدد برمیان. رویا هم میتونه در قالب چنین داستانی برای بقیه تشریح بشه. طبق این چارچوب باید بگیم ما یا هر اجتماع انسانی، قراره با حل چه مسائل و چالشهایی چه آیندهای رو با چه ویژگیهایی بسازن.
به طور مثال، هنری فورد رویای خود از ساختن خودرو رو در قالب عبارات و داستان زیر تعریف کرده:
"خودرویی که من خواهم ساخت، آنقدر قیمت پایینی خواهد داشت که هر فردی با حقوق خوب میتواند یکی از آنها را تصاحب کرده و در زمین وسیع خداوند در کنار خانواده خود با آن لذت ببرد ... وقتی چنین خودرویی بسازم، هر فردی توان خرید یکی را خواهد داشت. اسب از بزرگراههای ما ناپدید خواهد شد و خودروها جای آنها را بصورت قطعی خواهند گرفت. از این طریق، ما به مردان زیادی کار با حقوق مناسب خواهیم داد."
یک نمونه خوب دیگه از خلق یه رویای جمعی، سخنرانی معروف مارتر لوتر کینگ تحت عنوان "رویایی دارم" هست. کینگ در این سخنرانی، تصویری از آمریکایی که ارزشهای بنیادین آزادی، برادری و برابری در اون پابرجاست رو ارائه میده. این ویدئو در لینک زیر قابل مشاهده است:
https://www.youtube.com/watch?v=YQsN4QoTRGU
برخی از بیانیههای رویا یا چشمانداز معروف سازمانی هم به شرح زیره (در قسمت دوم این سری پست، نمونه بیانیههای رسالت این شرکتها نوشته شده):
· تسلا: ایجاد جذابترین و قانع کنندهترین شرکت خودروسازی قرن بیست و یکم از طریق سوق دادن تحول جهانی به سمت خودروهای برقی.
· آمازون: تبدیل شدن به مشتریمدارترین شرکت روی زمین؛ شرکتی که در آن، مشتریان میتوانند هر چیزی را که دلشان میخواهد، به صورت آنلاین کشف و پیدا کنند، و بخرند.
· پاتاگونیا: عشق به مکانهای بکر و زیبا دربردارندهی شرکت در مبارزهای برای نجات این مکانها، و کمک به توقف زوال شدید سلامت محیطی در سرتاسر کرهی زمین است.
· لینکدین: خلق فرصت اقتصادی برای تمام اعضای متعلق به نیروی کار جهانی.
· گوگل: ایجاد دسترسی به اطلاعات جهانی فقط با یک کلیک.
برای مطالعه بیشتر حول مفهوم رویا یا همون چشمانداز، مطالعه دو کتاب "بازی بینهایت" از سایمون سینک و "انسان در جستجوی معنا" از ویکتور فرانکل توصیه میشه.