حبیب اله فاتح
حبیب اله فاتح
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

انعکاس یک تابستان

ایام سلام است، سلامی کن و رَد شو
ایام سلام است، سلامی کن و رَد شو

یاد بادا روزهای گرمِ سال

خانه هامان پر زِ شادی پر زِ حال

هر که را بر لب نموده خندِ طفل

خانه ها جمع و پر از شور و وصال

عاقبت این دستِ دنیا رو گرفت

بُرد یک یک شادیِ ما را زِ حال

یاد بُردم روزهایِ گرم تلخ

کآن عزیزی رفت از ما در کنار

یاد بُردم لحظه ها را تک به تک

صبرِ ایزد شاملِ ما شد به نال

شکرِ نعمت بایدم کاو را که هست

نعمتان افزون شود از یادِ سال

خوش ببازد، بازیِ این بختِ شوم !

دستگیر آدمان شو در حِصار

جمع و جمعیت بِباید ساخت کَرد

مثلِ هر دل مهربان شو با وقار

آن عزیزی کاو بگفتم یادِ او‌

نام او «ایرج» بُوَد در آفِتاب

بود او را انجمن مهر و نسیم

نامِ او در یادها بودش به سال

عاقبت هر کس رود آن سویِ خاک

نیک باشد ز او بِماند چون بهار

جاوِدان شو، ابرِ پرباران عید

بهترینت باش، ای شوقِ وصال

من به عنقا بال خواهم سویِ اوج

عشق جویم، عاقبت ما را وصال

"نام نیکو گر بماند ز آدمی

بِه که از تو ماند سرایِ زر نِگار" **


13 مرداد 1400 - به یاد حاج ایرج فاتح نوبندگانی (عموی خوبم)

--------------------------

** این بیت از سعدی می باشد.

ادبیاتشعرانسانخاطره
جهانی از حقیقت ها، واقعیات، خاطرات، داستان ها و مثل هایی واقعی، اندیشه های رقم خورده بر سطور تاریخ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید