Mohsen ghorbani
Mohsen ghorbani
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

شاخ غول را بشکن

می‌خواهم از آخرین رویایی خود با غول نویسندگی برایتان بگویم، تقابلی که یک طرف آن برنده خواهد شد و مساوی در کار نیست.

این رویارویی هر روز اتفاق می‌افتد و بسیار طاقت فرساست فکرش را بکنید، اما این غول چه قدرتی دارد و جادویی که در مقابل نویسندگان به‌ کار می‌برد چیست؟

ابتدای رویارویی قبل از شروع نوشتن است،این غول نابکار باورهای شما را نشانه می‌گیرد و می‌گوید تو نویسنده نیستی!!! همان حربه‌ی همیشگی را به کار برده است ولی بدانید که اگر یک صفحه هم نوشته باشید نویسنده محسوب می‌شوید.

اما این غول دست‌ از تلاش برنمی‌دارد، دائما در گوشتان نجوا می‌کند که بهتر است کار‌های دیگری انجام بدهی و حالا برای نوشتن وقت زیادی باقی مانده است، یا بعضا می‌گوید تو هر روز می‌نویسی چه اشکالی دارد که امروز را بیاسایی؟(مشکلات نویسندگی بخش یک)

معمولا از این مرحله به سادگی عبور می‌کنم اما غول هنوز برنامه‌ها برای منصرف کردن من دارد، به محض آنکه نوشتن شروع می‌شود دردی در ناحیه ساعدم حس می‌کنم گویی که دست من روغن‌کاری نشده است.

اما حدس من درست از آب درآمد بلکه آن غول سعی می‌کرد با جادوی خاص خود من را از نوشتن باز دارد ولی باز هم اعتنا نمی‌کنم و به هر زحمتی که است به نوشتن ادامه می‌دهم.

اما در این هنگام غول از توانایی ویژه خود برای منحرف کردن نویسنده رونمایی می‌کند، با خود می‌گوید بگذار قوه کمالگرایی او را قلقلک بدهم، در این هنگام به شما القاء می‌کند که نوشته‌تان از کیفیت مطلوبی برخوردار نیست یا فلان نویسنده بهتر از تو می‌نویسد و تو هنوز مسیر طولانی تا رسیدن به آن توانایی در پیش داری!!

به جرئت می‌توانم بگویم که سخت‌ترین مرحله برای هر نویسنده آن است که این کمالگرایی را کنار بگذارد و به هر بهانه‌ای که شده بنویسد و دست از کار نکشد، اگر از این مرحله عبور کنید پیروزی نصیبتان خواهد شد.

اما در حالیکه گمان می‌کردیم کار این غول تمام شده است، او با حربه دیگری پا به میدان می‌گذارد،  شما سخت‌ترین مرحله را پشت سر گذاشتید ولی یک مرحله دیگر باقی ‌مانده است و آن انتشار نوشته‌تان است.

حتما بارها به فکرتان خطور کرده که این نوشته اگر منتشر شود حتما دیگران به من می‌خندند یا شاید هم اصلا نخوانند یا شاید بازخورد های منفی دریافت بکنم ولی چاره کار چیست؟

مسئله این است که ما نویسنده‌ها گمان می‌کنیم که برای نویسنده‌ها می‌نویسیم ولی در اشتباه هستیم، چون ما برای خواننده‌ها می‌نویسیم مگر چه تعداد نویسنده در دنیا وجود دارد، نسبت آنها در قیاس با خواننده‌ها بسیار ناچیز است.

برفرض که نوشته ما را نویسنده‌ها بخوانند چه اشکالی دارد؟ما از تجربه‌های خود صحبت می‌کنیم و خب مشخص است نباید از خود انتظار داشته باشیم که مثل نویسنده های خبره بنویسیم.

  • اگر از شکست خوردن هراس دارید، این جمله از آدام گرانت می‌تواند به شما کمک کند:

"اشتباه کردن تنها راهی است که مطمئن می‌شوم چیزی یاد گرفته‌ام"

حال امیدوارم که از این مرحله هم به سلامت عبور کنید ولی بدانید که این تقابل و رویارویی هر روز ادامه دارد و غول ضعیف نشده بلکه شما قوی شده‌اید.

نوشتننویسندهانتشار
یه دانشجوی روانشناسی که سعی میکنه هر روز یاد بگیره و رشد کنه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید