خراب نوشتن یعنی اینکه پایتان را بگذارید روی پدال و بدون هیچ وقفه ای فقط پیش بروید.هیچ توجه و دقتی به چراغ قرمزها و دست اندازها و چالهها نداشته باشید.
یک سره بنویسید و هرجا که احساس کردید چیزی به ذهنتان نمی آید چرت و پرت بنویسید. خراب نوشتن یعنی دقت نکنیم به اینکه چه چیزی داریم مینویسیم؛ اینکه آیا املای کلمه ای که نوشتم درست بود یا نه یا کلمه ای که به کار بردم برای اینجا مناسب بود یا نه آیا ویرگول و نقطه گذاشتم یا نه؟
این بهانهها که ظاهرا هم معقول به نظر میرسند،سرعت شما را کاهش میدهند هیچکدام از این ها نباید باعث شود تا شما نوشتن را متوقف کنید و فکر کنید به اینکه چه چیزی باید بنویسید.فکر کردن در مرحله پیش نویس مثل سم است و خلاقیت شما را در آنی از پا در میآورد پس فقط بنویسید و فکر نکنید.
اما چطور باید خراب بنویسیم؟
سرعت چاشنی خراب نوشتن است هر چه قدر سرعت بالاتر باشد،متن خرابتری خواهیم داشت.
خراب نوشتن واقعا کار سخت و دشواری است اینکه همینطور بنویسیم و دقتی به واژگان و محتوا نداشته باشیم کار بسیار سختی به نظر میرسد چون ذهن ما عادت به تصحیح کردن و بررسی دارد در واقع شما با خراب نوشتن برخلاف طبیعتتان عمل میکنید.
هرساله در انگلستان مسابقه ای برگزار میشود با این عنوان که نویسنده بدترین کتاب جایزه خواهد برد.فکر پش را بکنید که چندین نویسنده باهم رقابت میکنند تا خراب بنویسند.
اما خراب نوشتن چه تاثیری بر نوشته ما دارد؟
آیا خراب نوشتن باعث افزایش کیفیت نوشتهمان میشود یا نه؟
حتما شما هم مثل معروف که میگوید برای شکستن یک قانون باید آن را بشناسید را شنیده اید.یعنی درست نوشتن مستلزم آنست که یاد بگیریم چطور خراب بنویسیم.
گمان خیلی از نویسندگان بر این است که در همان وهله اول تلاش میکنند بازنویسی متنشان را هم انجام دهند،به همین خاطر نوشتن به کاری عذاب آور تبدیل میشود.
پس دقت کنید که:
هدف ما در وهله اول، کمیت است نه کیفیت.