امروز تو یه فضای کار اشتراکی، یه جلسه داشتم در مورد پروژهای مبتنی بر هوش مصنوعی. رسیدیم به بخش تعیین قیمت؛ یعنی پولی که باید به مثلاً OpenAI (ChatGPT) بدیم تا ازش استفاده کنیم. بحث تخصصیشو نمیخوام باز کنم و موضوع صحبت هم نیست، خلاصهش که برای این مطلب مهمه اینه: اون پولی که باید بپردازیم، براساس ورودی و خروجی اطلاعات تعیین میشه، که بهش میگن “مقدار توکن”. هر توکن مثلاً ۳-۴ کاراکتره و هر یک میلیون توکن هم حدود ۶۰ دلار قیمت داره.
داشتیم بررسی میکردیم که مقدار اطلاعاتی که به هوش مصنوعی میدیم و ازش میگیریم (همون مقدار توکن) و پولی که برای اون مقدار توکن میدیم، در مجموع میصرفه یا نه.
آخرای جلسه، مسئول فضای کار اشتراکی گفت تعطیله. گفتم عه! توی سایت زده بودین یک ساعت دیگه! اونم گفت: توی آسانسور زدیم الان! منم با لبخند ولی جدی گفتم: مگه من از آسانسور رزرو کردم جناب؟ :)
خلاصه دو دقیقهای بحث داشتیم، منم تهش گفتم: جلسه من تمومه و میرم، ولی شما متوجه باش که اشتباه از سمت مجموعه شماست.
اما اصل ماجرا…
تو راه برگشت، همکارم گفت: حمید تیموری یه سوال ساده ولی جدی دارم ازت، اینجور وقتا واقعاً باید چیکار کرد؟ درگیر شد یا بیخیال؟
راستش، من سالها به این مسئله فکر کرده بودم. مخصوصاً وقتی میدیدم یه نفر بهخاطر Y هزار تومان کرایه تاکسی، یا یه مشکل توی رستوران، یا وقتی مغازهدار جنس بد بهش انداخته، شروع میکنه به جنجال و درگیری شدید!
درسته که حقت ضایع شده و باید واکنش بدی، اما این مقدار واکنش، واقعاً میصرفه؟ حالا فرض کن روز تفریحت با دوستانه یا با خانوادت وقت میگذرونی.
آقا یهو یاد محتوای جلسه افتادم و شباهت این دوتا داستان! انگار یه جرقه عجیب تو ذهنم زد… همون مسئله “صرفیدن” در استفاده از هوش مصنوعی!
آیا من در زندگی چک میکنم اون مقدار “توکن" که سر یه جنجال از خودم خرج میکنم، واقعاً میصرفه؟
اینجور وقتا با جملاتی مثل “من پول زور نمیدم” یا “من نمیذارم حقمو بخورن” و امثال این “من منها”، انگار گول میخورم، ممکنه اطرافیان هم با حرفاشون جَریم کنن، شاید فقط برای یه ارضای روحی دارم میلیونها توکن خرج دوتا کلمه اطلاعات میکنم!
پس چیکار کنم؟
نمیگم “بذارم حقمو بخورن”، قطعاً واکنش نشون میدم و حتی شاید براش بجنگم، ولی به مقداری توکن مصرف میکنم که بصرفه!
اگه اون دفتر رو یکساله اجاره کرده بودم، تا بیخ شکایت و دادگاه طولانی هم میرفتم.
ولی من چند صد هزار تومان خرج کرده بودم که ضررش کمتر از حتی یک صد هزار تومان میشد!
کاری به مقدار پول ندارم، کلاً زندگی من که فقط یه تاکسی، یه غذا، یه فضای کار یا اصن کل این چیزا نیست، کل عمر باقیموندهم به این توکنها نیاز دارم! نباید برای هر مورد کمارزشی، زیاد ازش خرج کنم.
مقدار لازم برای اون مشکل، همون دو دقیقه بحث محترمانه بود. که جواب هم داد، مسئولش قانع شد و پیگیری و دلجویی کرد. حالا فرض کن اصلاً قانع نمیشد! پررو پررو، کل پول منو هم میخورد! از اول هم رامون نمیداد! تهش میشد چند صد هزار تومان ضرر؟ اوکی، پیگیری میکنم، برای حقم تلاش میکنم، ولی حواسم به “توکنهام” باشه!
آقا، تراپی شده ساعتی خداد تومن، والا روانم خیلی گرونتره!
مسیر که فقط این کوچه نیست. هزاران کیلومتر راه مونده و باید سوختم رو مدیریت کنم. برنده شدن در رسیدن به مقصد زندگی مهمه، نه دعوا با صاب مغازه!
اگر هدف زندگیم فقط یه ناهار رستورانه، که خب اوکی، غذای کم و بد و گرون دادن، میرم شمشیر بردارم، همشونو جِر بدم، بشم پیروز زندگی!
ولی من باید هزاران کیلومتر رانندگی کنم!
بهدرک که فلانی فکر میکنه زرنگه و یه تیشرت بنجل و گرون بهم انداخته. والا، دو سه کیلومتر جلوتر، اون آدم از جاده بیرونه، محوه، اصلاً دیگه دیده نمیشه…
ولی تو هنوز توی جادهای، و هزاران کیلومتر جلوتر رفتی!
این روزا که فضای حقیقی و مجازی پُره درگیری شده، همش یاد جمله “هادی چوپان” با اون زبان صورت عمیقش میوفتم: “آدم عاقل، دعوا نمیکنه!”
پ.ن: این متن رو مجدد بخون، این بار با موضوع “آدمهای کمارزش زندگیت!”
برگرفته از افکار نامرتب حمید تیموری!
این حرفامم همینطور! : طلای آنلاین بخرم یا نه؟