حانیه دی جور
حانیه دی جور
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

انقدر نخواندی و ننوشتی که نوشتن هم از یادت رفت!

چندوقت یکبار که از خودم و عادت‌هایم دور می‌شوم، شتاب می‌گیرم و معمولا هم در اینستاگرامم یا همینجا می‌نالم که آی من انسان منظمی نیستم و می‌نویسم از این قبیل حرف‌هایی که مثلا اعتراف کرده باشم به اینکه می‌دانم کارم اشتباه بوده و ضرر‌های مهلکی به توانایی‌ها و عمرم زده‌ام، اما این ذهن الکی در توهم است و نباید فکر کند که این روزها یکشنبه است و اینجا کلیسا و پدر هم شده ویرگول و تو داری اعتراف می‌کنی به امید بخشایش!!

هرگز!‌ هرگز از دست دادن عمر را نمی‌توان بخشید.

دیشب که داشتم متنی بسیار ساده را برای کارم می‌نوشتم فهمیدم.

اینکه هرچه زده‌ام پریده‌ است.

قلمم آن‌چنان خوب نبوده ولی همین‌هایی که می‌خواستند تشویقم کنند به بهتر شدن، همیشه می‌گفتند خوب می‌نویسی. اما دیشب به غایت بد می‌نوشتم.

ویراستار تیممان هستم اما جملاتم به بارها ویرایش نیاز داشت.

علت چه بود؟ واضحا اینکه کم می‌خوانم و کم می‌نویسم!

سیل زندگی که مطمئنا نمی‌تواند من و کتاب‌های سنگینم را ببرد،‌کمالگرایی یا به قول آن استاده در اینستاگرام،‌ترس از اینکه بگویند چقدر بد نوشتی یا اینکه چرا فلان کتاب را تمام نمی‌کنی من را به این روز درآورده.

همه کارهای محتوایی و خواندنی را سپرده‌ام به روزهای آینده.

روزهایی که فکر می‌کنم علی رقم اینکه مسئولیت‌های جدیدی به تسک‌‌های روزانه‌ام اضافه می‌شود، پرتمرکزاند.

همیشه این ناله زدن‌ها از دست خودم نتیجه خوبی داشته اند.

الان هم مطمئنا خواهد داشت.

الان که بدون وقفه دارم تسک ها را دان می‌کنم و سعی می‌کنم در بهترین حالت در همین لحظه انجامشان دهم، بی کمال طلبی منفی.

مارال در آتش بدون دود حرف خوبی می‌زد، بهترین فرصت اولین فرصت است!!!!

نوشتننویسندگیکتابتمرکزعادت
نوشتن، دل انسان را آرام می‌کند! اینجایم برای بیشتر نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید