روزها سخت میگذرند. بین تمام دو راهیها باید تصمیم بگیری؛ دوراهیهایی که زندگی آیندهات را تغییر میدهند و تو فقط بیست سالت هست، یعنی در دنیای بزرگسالی هنوز یک سالت هم نشده!
باید کلی تصمیم بگیری و این وسط، اضطراب پایش را گذاشته روی گلویت و میخواهد خفتت کند و راهی برای نفس کشیدن نیست. در این شرایط، تنها راه زنده ماندن کاری است که بیاتریس در فیلم *Divergent* انجام داد؛ در اولین باری که تست ذهنی را تمرین کرد، میدانست نه آن خواب و نه تمام چیزهایی که داشت اتفاق میافتاد، واقعی نیستند. در نتیجه، تلاش کرد از آنجا بزند بیرون و صرفاً مراحل را طی کند، نه اینکه با چالشهای هر مرحله بجنگد! این راه، تنها راهی است که باعث میشود اضطراب کمی از فشار پایش را کم کند.
بعضی وقتها فکر میکنم مشکل توجه دارد؛ وقتی نادیدهاش میگیری، ضعیف میشود و در میرود، مثل تمام هیولاهای افسانهای که قدرتشان را از ترس تو میگرفتند و قهرمان داستان وقتی با ترسش مقابله میکرد، میتوانست واقعیت را ببیند و هیولا را شکست دهد.
اضطراب خیلی خطرناک است؛ باعث میشود چیزهایی را باور کنی که واقعی نیستند و حتی مجبورت میکند برای چیزهایی که احتمال اتفاق افتادنشان زیر یک درصد است، هزار تا سناریو بچینی. و تو بین اتفاقات گذشته و ترس از آینده گم میشوی و تنها چیزی که این وسط از زیر دستت در میرود، زمان حال است.
نتیجهی تمام اینها این است که مجبور میشوی فیک باشی که بقیه متوجه نشوند چه جنگی درونت در جریان است، چون آدمها از شنیدن داستان تکراری تو خسته میشوند. و در یک نقطهای میبینی توی جمع نشستهای و فکرت برای هزارمین بار درگیر اشتباهی است که در دوازدهسالگی انجام دادهای!
نقطهای در زندگی هست که فکر کنم همه تجربهاش کردهاند؛ نقطهای که میفهمی همه مثل تو زندگی نمیکنند، همه مثل تو بیستوچهار ساعت روز ذهنشان درگیر چیزهای بیاهمیت نیست، همه مثل تو در هر لحظه از زندگی اضطراب ده سال بعد را ندارند. و میفهمی که خیلیها در حال زندگی میکنند و هر لحظهاش را حس میکنند. آنجاست که میفهمی یک مشکلی داری! به قول خارجیها: "Something is wrong with you"
در مرحلهی بعدی به این فکر میکنی، چرا؟ چی شد که اینطور شد؟ در جواب این سؤال باید بگویم یک جملهای را خواندم، نمیدانم از کجا، حتی نمیدانم درست میگویمش یا نه، اما در ذهنم همواره میچرخد: "قبلاً خرس بیرون خانه بود، الان خرس هر شب میآید خانه!"
بهش فکر کنید. چی شد که اینطور شد؟ برای شما چطوریه؟
برای خلاصی از این بلای خانمانسوز، روش بیاتریس را امتحان کنید!
