بخش سوم از ترجمهیِ مبحث زیباییشناسی از فصل هفتم درسنامهیِ روانشناسی ایجابی هافمن (ویرایش ۲۰۲۰)
مترجم: سارا کریمیان اقبال
گروه علمی حکمت زندگی
هنردرمانی در زمینههای مختلفی مفید بوده است. به عنوان مثال، تحقیقات نشان داده است که بیان هنری میتواند احساس بهروزی را افزایش دهد و به افراد در برخورد با احساسات مرتبط با بیماری سرطان کمک کند ( زمیت ، 2001 ). همچنین مشارکت در بیان هنری ممکن است به تعدیل زوال عقل کمک کند ( هانمن ، 2006 ). تسکین ناتوانی های مزمن و کاهش استرس از دیگر کاربردهای هنردرمانی میباشند ( آدام پرایس و استینمن ، 2007).
فعالیتهای هنری ابزار ارزشمندی برای سازگاری افراد مسن با پیری و افزایش رضایت از زندگی و احساس معنا در آنها میباشند ( فلود و بامفورد ، 2007؛ هیکسون و هاسلی ، 1997 ). در بریتانیا انجمن سلطنتی سلامت عمومی از مدتها پیش مدافع استفاده از هنرهای خلاقه برای بهبود سلامت جسمانی بوده اند (کلیفت و کامیک ، 2016 ). در همین راستا برنامه ای در سوئد راه اندازی شد که با مشارکت دادن افرادی که از مشکلات روانی رنج میبرند در رویداد ها و فعالیت های فرهنگی مانند بازدید از موزهها و شرکت در کنسرتها به آنها کمک میکردند (ویسچر،2010).
همچنین رقصدرمانی و حرکتدرمانی میتوانند درمانهای ارزشمندی برای دامنهیِ وسیعی از مشکلات باشند ( کروز و برول ،2012) .
کروم ( 2015 ) در مورد شعردرمانی خاطرنشان شده است که میتواند ابزار مفیدی برای بالا بردن شکوفایی، احساس معنا، سیلان و بهروزی باشد.
در یک مطالعه از دانش آموزان خواسته شد تا یک دفترچه خاطرات برای ثبت وقایع زیبا در طبیعت یا رویدادهایی که از نظر اخلاقی زیبا یا نشاط آور و الهامبخش بودند داشته باشند (دیسنر، روست ،سولوم،فراست،پارسونز،2006). محققان دریافتند که این تجربه زیبایی اخلاقی به ویژه با افزایش امید و بهروزی همراه بود.
فهم هنر میتواند محدود به اشکال سنتی و شناخته شدهی آن نباشد، ما میتوانیم حس زیبایی را در قالبهای متفاوتی بیدارکنیم. به عنوان مثال: زیبایی یک نظریهیِ علمی، یک معادلهیِ ریاضی یا وسعت بیکران جهان میتواند بسیاری از دانشمندان را از نظر عاطفی برانگیخته کند. حتی برخی از دانشمندان پیشنهاد کردهاند که یک نظریه علمی باید تا حدی بر اساس ظرافت یا جذابیت زیباییشناختی آن مورد قضاوت قرار گیرد. سوزان فیتزپاتریک ( 2001) خاطرنشان شد که چگونه به دلیل زیبایی که در چرخه تنفس سلولی کربس دیده بود وارد عرصه علم شد. او به همکاران خود توصیه میکرد که با دانش آموزان خود در مورد این تجربه که در یک لحظه زیبایی را در کار دانشمند دیگری تشخیص دادید و عاشق شدید گفتوگو کنید (صفحه 4).
کاپلان (۱۹۹۲) درباره «فرضیه ساوانا» بحث میکند و میگوید که اهمیتی تکاملی را در علاقه و کنجکاوی ما نسبت به مناظر مییابد، تا جایی که چنین ویژگیهایی انسانهای اولیه را تشویق میکردند تا محیط خود را کشف کنند. کارل یونگ، روانپزشک سوئیسی، مطرح کرد که واکنشهای احساسی ما به اشکال و تصاویر خاص ممکن است نتیجهی پاسخهای ذاتی یک ناخودآگاه عمیق جمعی باشد. الن دیسانیاکه (۲۰۰۹) نیز مطرح کرد که حس زیباییشناسی ما میتواند از دلبستگی اولیه بین مادر و نوزاد تکامل یافته باشد. بدیهی است که، بسیاری از قضاوتها در مورد اینکه چه چیزی زیبا است از فرهنگ و دورهی تاریخیای که در آن زندگی میکنیم آموخته میشود.
به عنوان مثال، بسیاری از مردم در جوامع غربی موسیقی هند را به طرز عجیبی آزاردهنده میدانند. در درجه اول این مسئله به این دلیل است که موسیقی هندی از ربعپرده استفاده میکند در حالی که موسیقی غربی از نیمپرده استفاده میکند.
همینطور، سبک درام ژاپنی «نو» برای اکثر غربیها کاملاً غیرقابل درک است. در هر حال ما میتوانیم قدردان و پذیرای تجربیات زیباییشناسیای که در بدو امر برای ما جذاب نیستند باشیم.
مبحث زیباییشناسی در روانشناسی ایجابی سوال جالبی را در مورد نقش تراژدی در هنر مطرح میکند. چرا مردم به سمت کتابها، فیلمها، نمایشنامهها، شعرها و دیگر اشکال هنری که داستانهای غمانگیز را به تصویر میکشند کشیده میشوند؟
به عنوان مثال، نمایشنامهی تراژیک رومئو و ژولیت یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر است، با وجود اینکه هر دو عاشق جوان در پایان نمایشنامه میمیرند.
در آخرین نسخه سینمایی تراژدی تایتانیک، لئوناردو دیکاپریو و کیت وینسلت دو نفر را به تصویر میکشند که دیوانهوار عاشق یکدیگر هستند و پس از غرق شدن کشتی در اقیانوس اطلس با مرگ دیکاپریو از هم جدا میشوند. با وجود پایان تراژیک، این فیلم صدها میلیون دلار درآمد داشت و برخی از طرفدارانش این فیلم را بیش از ۲۰ بار تماشا کردهاند. پس از هر بار دیدن فیلم، آنها با گریههایی از سر همدردی سالن سینما را ترک کردند زیرا سرنوشت عشاق را برای همیشه از هم جدا کرد.
چرا مردم داوطلبانه خودشان را در یک تراژدی هنری غرق میکنند در حالی که میدانند باعث ایجاد احساسات منفی در آنها میشود؟ البته مردم میدانند اتفاقات غمانگیز بخشی از زندگی آنهاست. آنها متوجه هستند که در رویارویی با مرگ و میر انسان، باید به ناچار به نحوی با غم و اندوه مقابله کنند. به وسیلهی هنر مردم میتوانند تراژدی را تجربه کنند و حداقل سه فایده به دست آورند:
اول، همدلی با شخصیتها سرشت مشترک انسانی ما را به ما یادآوری میکند و حتی ممکن است برای افزایش شفقت و نیکوکاری مفید باشد.
دوم، از روی دلسوزی ممکن است تصمیم بگیریم که اجازه ندهیم چنین تراژدیهایی اتفاق بیفتند و اگر بتوانیم از آنها جلوگیری کنیم.
سوم، تجربهی لحظات غمانگیز زندگی به واسطهی یک اثر هنری جایگزین ما را قادر میسازد تا احساسات خاصی را بدون نیاز به تجارب واقعی احساس کنیم.
از همهی اینها که بگذریم مردم نمیخواهند به طور واقعی عاشقان خود را در مرگهای تراژیک از دست بدهند، بلکه قدرت تراژدی هنری قدرتی متناقض است.
زمانی که ما واقعاً درگیر احساسات منفی هستیم، تحت شرایط مناسب، آنها میتوانند ما را به تجربهی شفقت، امید، آرامش، همدلی و تصمیم شجاعانه هدایت کنند. همانطور که یک نوازنده موسیقی گفت «هیچ چیز مانند غمها قادر نیست به شما احساس خوبی بدهد.»