ویرگول
ورودثبت نام
مؤسسه‌ی حکمت زندگی
مؤسسه‌ی حکمت زندگی
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

چگونه در دنیای جنون‌آمیزِ امروزی از احساس ناکامی دوری کنیم؟

چه‌بسا مشکلات این جهان طاقت‌­فرسا باشند، اما می­توانیم با پرورش روحیه­‌یِ مراقبتگرمان همچنان در حل آنها مؤثر باشیم.

نویسنده: تیم دسموند

۱۳ مارس ۲۰۲۰، مجله‌یِ نیکیِ بزرگتر، دانشگاه برکلی، کالیفرنیا

مترجم: شقایق محمدزاده
گروه علمی حکمت زندگی

امروز با انداختن نگاهی به اطراف‌، به سختی میتوان از این نتیجه‌گیری فرار کرد که اوضاع جهان ما خراب است. البته، در این جهان زیباییهای زیادی نیز وجود دارند؛ اما اگر به آن‌چه در پیرامون‌مان رخ میدهد توجه کنیم، ابعاد وسیع خشونت، طمع، تنفر و حماقتِ محض میتواند طاقت‌فرسا باشد.

با همه‌یِ این احوال، چه چیزی ترسناک‏تر از هر چیزی است؟ هنگامی که اشخاص خوش‌­قلب مغلوب تمام این [اوضاع] شوند، از انسانیت­­ خود دور بیفتند و دست از مراقبت‌کردن از دیگران بکشند.

چالشِ انسان ماندن در این میانه­، به چگونگی پاسخ دادنِ ما به رنجهای بیرون‌مان و رنجهای درون خودمان، تنزل مییابد. در این‌که ناامید و تسلیم شویم، سودی نیست؛ از سوی دیگر، اگر به خود‌برحق‌­بینی اجازه دهیم با برآشفتگی ما را مسموم کند، نیز طَرفی برنخواهیم بست. فارغ از این‌که رنجی که می‏کشیم ناشی از مشکلات خودمان باشد یا ناشی از دیدنِ دردِ دیگران، باید بیاموزیم چگونه از سرشت شفقت­‌ورزی‌­مان مراقبت کنیم، و در این صورت است که مغلوب نمی­شویم.

در کتابم، چگونه در این جهانِ پریشان‌احوالْ انسان بمانیم[1]، در این‏ باره می­نویسم که چگونه تمرین مراقبه می‏تواند در مواجهه با رنج­های بسیار به شما کمک کند تا قلبی گشوده داشته باشید. این آموزش­ها می­تواند در تمرینات رسمی مراقبه‌یِ نشسته[2] به کار برده شود، یا فقط برای ایجاد روش­های تازه‌‏ای استفاده شود تا با خود ارتباط برقرار کنیم. در این‌جا به مواردی اشاره می‏کنم که به نظرم مفید اند ـــ یعنی به لحاظ علمی تأیید شده‌اند ـــ مواردی که وقتی جهان تحمل‌‏ناپذیر می­شود، می­توانید خودتان انجام دهید.

بخشِ زیبای زندگی

وقتی همه چیز در اطراف‌­­تان پریشان‌احوال به نظر می­رسد، سهل است اگر فکر کنید هیچ چیز خوبی وجود ندارد ـــ یا اگر وجود دارد، اهمیتی ندارد. با این حال، اگر تنها به اتفاقات دردناک زندگی‌­تان توجه کنید، قطعاً فرسوده و مستاصل خواهید شد. از آن جا که ما نوعی گرایش داریم به این‌که بیشتر چیزهای بد را در ذهن‏‌مان نگه داریم تا چیزهای خوب را، باید فعالانه اتفاقات خوبِ زندگی را بکاویم تا بر این سوگیریِ منفی و ذاتی غلبه کنیم. و ما باید چنین کنیم، چون تجربه کردنِ هیجانات مثبت ـــ مانند شادی و شگفتی (awe) ـــ میتواند انرژی مورد نیاز برای بیشتر مراقبت کردن از دیگران را به ما بدهد.

یکی از تمریناتی که در کتابم پیشنهاد می­کنم این است که تمام شادی­هایی که درست در این لحظه در زندگی‌­تان وجود دارد فهرست کنید ـــ ممکن است چیزهایی باشند که بدیهی می‌­انگارید، مانند داشتن یک تخت‌خواب گرم یا داشتن یک دوست صمیمی. در هر لحظه، بی­نهایت دلیل برای شاد بودن و بی‏نهایت دلیل برای رنج بردن وجود دارد. احوال ذهنی‌­مان به اتفافاتی که به آن توجه می­کنیم بستگی دارد. بنابراین، به خود بیاموزیم چیزهای زیبا را فراموش نکنیم.

بخش دردناک زندگی

اذعان به آن‌چه در این جهان زیبا است به معنای چشم­‌پوشی از اتفاقات دردناک آن نیست. در عوض، می‌­آموزیم چگونه هشیارانه به دردها­مان با عشق و پذیرش گوشِ جان بسپاریم. آگاه می­شویم که ترس، خشم، یا غصه در درون ما حضور دارند. سپس می­توانیم نسبت به دردمان به این نگرش برسیم که «می­دانم رنج می­کشی. هرکس [در زندگی‏‌اش] گاهی رنج می­کشد، و تو حق داری آن‌چه [در درونت] می‏گذرد را احساس کنی. من به خاطر تو این‌جا هستم.» این پذیرشِ [حضورِ رنج] قادر است ما را یاری دهد تا تنش‌‏مان را کنترل کنیم و هنگامی که با مشکلات این جهان مواجه می­شویم، انرژی بیشتری برای مشفق و دل­‌رحم ماندن داشته باشیم.

در زندگی خودِ من، لحظات بسیاری بود که دوست داشتم از رنج بگریزم. با این حال، آموخته‌­ام که اگر کاری درست نقطه‌یِ مقابل آن انجام دهم زندگی‌­ام می­تواند بسیار بهتر باشد. به جای فرار کردن، توجه خاص خود را به احساسات ناخوش‌آیندِ درونِ بدنم می­برم و به خودم می­گویم: « هرآن‌چه در این لحظه احساس می­کنی کاملاً مورد قبول است.» چه‌بسا درون من مقاومتی سربرآورد ـــ ممکن است به خودم بگویم که نمی­خواهم این را دوست داشته باشم ـــ اما فقط توجه و پذیرشم را به سمت آن صدا می­برم، در حالی که به خودم می­گویم، «می­دانم آسایش و امنیت می­خواهی، درست مانند هر کسِ دیگری. من این‌جا هستم تا گوش کنم و کمکت کنم.» این شفقت­‌ورزی نسبت به خود (self-compassion) من را آرام می­کند و از تلاش برای تغییر ماهیت دردم از طریقِ نادیده گرفتنش یا ملامت‌کردنِ خودم به خاطر آن درد بسی بهتر مؤثر واقع می­شود.

هنگامی که می­گویم «مانند هرکس دیگری»، این گفته من را یاری می­کند تا سرشت انسانی مشترک­‌مان را در خاطر داشته باشم ـــ خصوصاً این واقعیت را که کاری که می­کنیم همواره با میل به اجتناب از رنج و یافتن رفاه برانگیخته می­شود. اگر از بی‏عدالتی اجتماعی عصبانی هستید، این عصبانیت باید به انگیزه‏ای ژرف بدل شود تا آرزو کنید در دنیایی عادل و توأم با صلح زندگی کنید. اگر از دستِ کودک‌‏تان عصبانی شدید و اکنون [بابت آن عصبانیت] خجالت می­کشید، این شرم‏ باید به انگیزه‏ای ژرفی بدل شود که آرزو کنید بهترین رابطه‌یِ ممکن با فرزندتان را داشته باشید. وقتی به افکار، احساسات، و کُنش­هامان در پرتو این فهم نگاه می‏کنیم، راحت‏تر می‏توانیم به هنگام شکست، خود و دیگران را ‏ببخشاییم.

انسان بمان، حتا وقتی دیگران خوب نیستند

کنار آمدن با یکدیگر برای انسان‏ها می‏تواند تا حدی دشوار و تحمل‌‏ناپذیر باشد. چه دو عاشقی که نمی­توانند از آسیب زدن به یکدیگر دست بکشند، چه هزاران نفری که می‏کوشند جنبشی اجتماعی ایجاد کنند اما نمی‏توانند در هیچ چیز به توافق برسند، این‌طور به نظر می­آید که نباید به این سختی باشد. اما هست.

هنگامی که تعامل‏‌تان با دیگری دارد از مسیر خود خارج می‏شود، یک دقیقه درنگ کنید تا ببینید آیا در حالِ انتقاد از او هستید یا از او تقاضایی دارید. سپس، با خود وارسی کنید: در عمقِ این رفتار چه نیازی نهفته است؟ ژرف‏ترین انگیزه‏‌یِ من چیست؟ چه‌بسا بر سرِ همسرتان داد می‏کشید زیرا دوباره از سر کار دیر برگشته است و شام‌‏تان دارد سرد می‏شود . ممکن است نیازِ پنهان این فریاد زدن این باشد که شما احساس می‏کنید قَدر زحمات‌­تان دانسته نشده و به شما احترام گذاشته نشده است . . . و [البته] شما گرسنه‌‏اید!

اگر این نیاز پنهان را تشخیص دهید، شفقت‌‏ورزی به خود راحت‏تر می‏شود. در آن لحظه، تمرین‏‌تان می­تواند این‌طور به نظر آید که: «من عصبانی‌‏ام زیرا می‏خواهم احساس احترام و قدردانی کنم، درست مانند هر انسان دیگری. این آرزوی من زیبا است، و احساس آن برای من قابل قبول است.» نجوای این جملات برای لحظه‌‏ای یا نجوای جملاتی مانند آن معمولاً سرخوردگی و ناکامی‏‌تان را فرو می‏نشاند. در پرتو مشاهده‏‌یِ نیازهای ژرف‏ترتان، درباره‌‏یِ نیازهای دیگران نیز کنج‌کاوتر خواهید شد.

اِعمال این آموزه‏‌های حال‌آگاهی (mindfulness) و شفقت‌‏ورزی نسبت به خود (self-compassion) در چالش‏های زندگیِ واقعی آسان نیست. کتاب تازه‌‏ام داستانی را نقل می‏کند که چگونه آموخته‌­ام که تمرینم را از طریق التیام دادن دورانِ دشوار کودکی‌ام، مشارکت‌ در سازماندهی سیاسی، و از دست دادن همسرم به علت سرطان، بسط دهم. امیدوار ام این کتاب بتواند برای شما نیز در عمیق­تر کردن تمرین‌‏تان الهام‏‌بخش باشد.


درباره‌یِ نویسنده‌یِ این مقاله:

تیم دسموند، نویسنده، مربی مراقبه، و استاد برجسته‏‌یِ دانشگاه اَنتیاک [=Antioch University] است. او یکی از بنیان‌گذاران مرکز حال‌آگاهیِ Morning Sun [= خورشید صبحگاهی] است. او نویسنده‌یِ کتاب‏های Self-Compassion in Psychotherapy [=شفقت‌­­‏ورزی نسبت به خود در روان‏‌درمانی]، The Self-Compassion Skills Workbook[= کتابِ تمرینِ مهارت‏های شفقت‌‏ورزی نسبت به خود]، و How to Stay Human in a F*cked-Up World:Minfulness Practicees for Real Life [= چگونه در این جهان مزخرف انسان بمانیم: تمرینات حال‌‏آگاهی در زندگی واقعی] است.

[1] - how to Stay Human in a F*cked-Up World

[2] - a formal sitting meditation

تاب آوریشفقت ورزی به خودمراقبهمعرفی کتابروان شناسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید