خوب من تهران زیاد رفت و آمد داشتم در سالیان دور ولی این سفر برای من تفاوت داشت با سفرهای گذشته و تماما یک سفر کاری به حساب می آمد ولی چون بعد از مدتها بود که پای بر پایتخت میگذاشتم چیزهایی دیدم که فقط شما در تهران میبینید و نه هیچ کجای دیگر .
طی کردن فاصله مشهد تا تهران این بار برای من با قطار انجام شد قطاری با واگن هایی که کوپه هایش شش تخته بودند . مثل اینکه قرار بود این سفر برایم از همان ابتدا جالب باشد حتی از چند روز قبل از حرکت .
اولین قسمت جالب ماجرا قبل از حرکت بلیط های 500 هزار تومانی قطار بود . بله دقیقا درست میخوانید پانصد هزار تومان یعنی نیم میلیون تومان برای مسافتی بین مشهد تا تهران آن هم نه هواپیما ، بلکه قطار . من متوجه نشدم چرا یک نفر باید بلیط پانصد هزار تومانی قطار بخرد و حدود ده ساعت در مسیر باشد ولی سوار هواپیما نشود که در عرض یک ساعت و بیست دقیقه با همین مبلغ یا حتی کمتر شما را به تهران میرساند . شاید تنها دلیل توجیه کننده این موضوع فقط و فقط فوبیای پرواز باشد و لاغیر یا حداقل من فکرم به جای دیگری نمیرسد . حالا اگر در طی مسیر شما چیزی غیر از خاک و خس و خاشاک و خار چیزی دیگری می دیدید باز هم من قبول میکردم که به جهت دیدن مناظر زیبا و آبشارهای فراوان و جنگلی که از داخل آن عبور میکنید پرواز را به قطار ترجیح دهید .
و اما نکته جالب توجه دیگری که توجهم را به خودش جلب کرد ( البته این بار بعد از حرکت ) دو نفر از هم کوپه هایم بودند .
یک پیرمرد مشهدی با کلاهی سفید بر سر از همانهایی که حاجی ها بعد از سفر مکه میگذارند بر سرشان که ما بهشان میگوییم عرقچین با صورتی نسبتا آفتاب سوخته و ته ریشی یک دست سفید و نوه اش که دختری با مزه و خنده رو که حدود ده سال داشت و چادری مشکی بر سرش که گویا زیادی هم خجالتی بود و مدام از ما (من و دیگر هم کوپه ای ها) رو میگرفت . این دو نفر (پدر بزرگ و نوه ) که کاملا از دو نسل متفات بودند با هم همسفر شده بودند و مقصدشان کربلا بود برای پیاده روی اربعین .
وقتی با پدربزرگ هم صحبت شدیم و پرسیدیم کو حاج خانوم ؟ گفت حاج خانوم تقریبا ده روز پیش عازم شدند و من امسال نمیخواستم برم کربلا ولی فقط چون سال پیش به این نرگس خانوم (نوه اش ) قول داده بودم که ببرمش راهی شدیم . گفتم خوب نیست آدم زیر قولش بزنه و البته یه خاطره هم تو ذهن این بچه میمونه که فردا روز که ما مردیم بگه من یکبار با آقا جونم رفتم کربلا . اونم سفر اول که هیچ وقت از ذهن آدم نمیره .
خیلی برایمان ( من و هم کوپه ای ها ) جالب بود که یک پیرمرد فقط چون قول داده، حاضر شده نوه اش را به سفری ببرد که قطعا به ظاهر یکی از سخت ترین سفرهاییست که ممکن است با هم بروند . فقط برای اینکه دل نوه اش نشکند و بعدها بتواند با این سفر خاطره بازی کند و خدابیامرزی برای پدربزرگ بفرستد .
و دیدم عجب فاصله ای دارند خیلی ها از جمله خود من با این پیرمرد با صفا .
دیگه کم کم داشتیم به تهران نزدیک میشدیم و مهماندار واگن ما، همانند آخرین باری که سوار قطار شده بودم آمد و گفت ملافه ها رو تحویل بدهیم .
یک نکته ای را که بشدت توصیه میکنم رعایت کنید این است که حتما قبل از اینکه پا به عرصه شهر بزرگ تهران بگذارید نقشه مترو تهران را دانلود کنید از دوست عزیز و هوشمندمان آقای گوگل یا شاید هم خانم گوگل .
چون زمانی که به عنوان مسافر برای اولین بار وارد متروی تهران میشوید به یک موجودی گیج و گنگ تبدیل خواهید شد که تا قبل از این، این حالت را تجربه نکرده اید و فقط به در و دیوار نگاه میکنید و به صدها و شاید هزاان نفری که از جلوی شما رد میشوند و هرکدام به سویی روانه هستند .
سعی نکنید از کسی بپرسید حتی همان پرسنل محترم مترو چون به احتمال زیاد جوابی که شما را به مقصد برساند را نخواهید گرفت و از این حجم بی محلی و بی تفاوتی دچار افسردگی لحظه ای میشوید . پس خودکفا باشید و از روی همان نقشه ای که دانلود کرده اید مسیرتان را پیدا کنید.
قطعا برای بار اول استفاده از نقشه برایتان سخت خواهد بود ولی با چند بار نگاه کردن و چک کردن مسیرها از روی نقشه و با دیدن ابتدا و انتهای هر خط و تابلوهایی که با خط درشت در ایستگاه ها نصب شده اند میتوانید مسیر خود را پیدا کنید و بعد از چند بار استفاده میتوانید استاد مسلم متروسواری در تهران تبدیل شوید و با خیال راحت از کرج به بهشت زهرا طی طریق کنید بدون نیاز به پرسش و پاسخ از دیگران علی الخصوص پرسنل زحمت کش متروی تهران.
از این هم نترسید که اشتباه سوار شدن برای شما هزینه اضافه خواهد داشت ، چون شما با پرداخت یک بلیط میتوانید چندین بار خط عوض کنید و بروید و بیایید و بچرخید و مترو سواری کنید مگر اینکه از گیت خروجی خارج شوید . و برای تمام این گشت و گذار های زیر زمینی نیاز به عبور از گیت خروج نیست .
حالا اینکه برای حمل و نقل و تردد در تهران اول رفتم سراغ مترو به چند دلیل بود که من دو تا از مهمترین دلایل را خدمتتان عرض میکنم و اول دومی را :
یکی اینکه استفاده از اسنپ و تب سی و دربست و ... در یک گوشه ای از مسیرتان شما را دچار ترافیکی خواهد کرد که فقط تنها راه رهایی از آن پرواز است و چون هنوز به پلتفرم تاکسی های آنلاین و غیر آنلاین سواری پرنده اضافه نشده است دچار همان افسردگی لحظه ای خواهید شد که مدت زمان آن از بی محلی پرسنل محترم متروی تهران بیشتر است و حرص درآورتر و کافیست که راننده ای بی اعصاب هم به پستتان بخورد که در زمان کمتر فشار آن افسردگی بیشتر و بیشتر و بیشتر خواهد شود.
و دوم اینکه شما اسنپ و تب سی و دربست زیر ده، دوازده هزارتومان را به چشم نخواهید دید و اگر قرار باشد که هم بخشی از مسیر را در ترافیک بمانید و هم چندین برابر هزینه مترو را پرداخت کنید طبیعتا نه توجیه عقلانی دارد و نه احساسی و فرهنگی .
البته گاهی اوقات مسیر شما در نقطه کور مترو است که هم میتوانید از بی آر تی استفاده کنید و هم تاکسی های خطی .
کرایه تاکسی های خطی در تهران 4000 تومان است . چه شما از اول تا انتهای خط سوار بر تاکسی باشید، چه بعد از سوار شدن صدمتر آنطرف تر پیاده شوید پس دچار این سو تفاهم من همین الان سوار شدم نشوید.
و یک ویژگی بارز مترو تهران بر سایر خطوط انتقال انسان از این سمت به آن سمت اینست که شما اکثر مایحتاج زندگیتان را میتوانید در مترو خریداری کنید .
این هم از آن دست اتفاقاتی است که شما فقط در پایتخت خواهید دید (که به نظر من بسیار هم خوب است ).
به محض ورودتان به واگن های مترو صداهایی از دور از هر دو سمتتان به شما نزدیک می شود .نیاز نیست گوش تیز کنید که بشنوید چه میگویند چون خودشان در حال حرکت به سمت شما هستند و بزودی به شما خواهند رسید :
کابل شارژ ، هندزفری ، شارژر اندروید آیفون تایپ سی ، پاوربانک و ... ( با ریتم بخوانید)
آقایون و خانوما یه لحظه توجه کنید مسواک آوردم براتون مسواکهای زغالی، که برس این مسواک از چوبهای بامبو آفریقایی درست شده و کار نخ دندون رو هم میکنه .باید داروخونه بخری بیست تومن من اینجا میدم ده تومن .
انواع کیف و کوله و کمربند ، انواع خودکار در رنگ بندی های متنوع ، سفره یکبار مصرف ، کیک و کلوچه ، بسته های جادویی که وقتی توی آب میندازیدشون تبدیل به حیوان میشوند ، انواع جورابهای نانو و حتی فریم عینک هم شما میتوانید از داخل مترو تهیه کنید و اصلا نگران این نباشید که پول نقد همراه ندارید چون تمام این دوستان بهمراه خودشان کارتخوان بیسیم دارند . من فکر میکنم اگر یک صورتحساب از یکی از این کارتخوانها بگیریم تِرنُوِل مالیشان از یک مغازه در فلان جای تهران بیشتر باشد .
فروشنده های مترو را میتوانید در هر سنی ببینید و هر جنسیتی .
کودک ، نوجوان، جوان ،میانسال و حتی پیرمردهایی را با چهره هایی خسته در حال پرزنت محصولشان .
پایان قسمت اول -
ممنون که تا آخر قسمت اول ، همراه این سفرنامه بودید . خوشحال میشم نظراتتون را بخونم .
ارادتمند شما حسام الدین مرادی