ما هرگز از پرسونا در اینترکام استفاده نمی کنیم.
اولین باری که واقعاً ارزش پرسونا را زیر سوال بردم ، زمانی بود که گوگل را ترک کردم و به فیس بوک پیوستم. فیس بوک حجم بسیار کمی اطلاعات در مورد رفتار کاربران جمع آوری می کند و صحبت با تیم data science برای من بسیار آموزنده بود.
یکی از نکات قابل توجه در مورد داده ها جمع آوری شده در فیسبوک شباهت رفتار افراد مختلف بود. پرسوناها مرا به این باور رسانده بودند که افراد واقعاً متفاوت هستند و اهداف آنها واقعا متفاوت است. اما شباهت های آنها بسیار بیشتر از تفاوت ها بود، با هر تفاوتی که می توانید تصور کنید :نژاد ، سن ، جنسیت و غیره.
به عنوان مثال ، انگیزه های پشت یک مادر متاهل دارای سه فرزند در ایالات متحده که عکس های کباب خانوادگی را ارسال می کند ، اساساً همان است که یک نوجوان کره ای عکس های مهمانی خانه را در شب قبل ارسال می کند. اهداف و ویژگی ها کاملاً متفاوت به نظر می رسند ، اما انگیزه های آنها یکسان است. پرسوناها هرگز منجر به طراحی و ساخت یک محصول برای هر دو این مخاطبان نمی شوند.در حالی که بهترین پرسونا ها بر اهداف (که رفتار افراد را هدایت می کند) و همچنین ویژگی های افراد تمرکز می کنند ، واقعیت این است که اکثر پرسوناها روی ویژگی های افراد به تنهایی تمرکز می کنند ، حتی زمانی که هدف افراد مهم است.
پرسوناها مخاطبین را از هم جدا می کنند. و از نظر انتقادی ، آنها با تمرکز بر ویژگی ها و نه انگیزه ها و نتایج ، مخاطبان محصول شما را محدود می کنند. هنگامی که این مشاهدات را انجام دادم ، ایمان من به پرسونا ها از بین رفت.
متن کامل مطلب:
منبع:
Intercom on Jobs-to-be-Done
