یه موضوعی که این روزا خیلی بهش بر میخوریم و تضاد و چالش های زیادی تو جامعه بینه اقشاره مختلف به وجود آورده ، سبک های مختلفه نوشتنه
آقا اصلا خیلی مسئله ی داغون کننده و فرسایشی ای شده، از روی سبکه نوشتن قضاوتت میکنن توهین میکنن و مهم تر از اون ، اِنقدر درگیره حاشیه ها میشن تا لُبه کلام و اصله کار رو فراموش میکنن.....اونم مفهومه خالصیه که از دل محتوا منعقد و جاری میشه. اما چرا اساسا ما دوست داریم به سبک های مختلفی بنویسیم و اینقدر کِش و قوس داریم سره ساختنه یه فرموله ساده برای نوشتن
میتونم طبقِ معموله خیلی از مقاله ها از ده تا فیلسوف و دانشمند و عاقل تو این مورد مثال بیارم و بعد از 10 صفحه رفرنس آوردن ،بالاخره اون چیزی که میخوام رو محتاطانه تو یک خط اونم به شکله حاشیه ، و اونم غیر مستقیم بیان کنم ولی یه راست میرم سَره اصله مطلب و جوابی که از مطالعه ی منابعه غنی به دست آوردم ، خلاصه مینویسم
دلیله تنوع خواهیه ما، ذهن های متنوع و متفاوتیه که با هم داریم. در واقع به ازای تمامه 8 میلیارد نفر انسانی که روی این کره ی خاکی زندگی میکنه، ما 8 میلیارد افکار مختلف، تجربیات و ژنتیکه مختلف و جهان بینی های مختلف نسبت به زندگی داریم.این موارد که بخشیشون رو مثال زدم کاملا میتونه زندگیه شمارو شکل بده و از شما یک ورژنه خاص و منحصر به فرد از نوعه بشر رو بسازه.
در واقع نورون های مغزه هر کدوم از ما، برای خودشون اتصالاته خارق العاده ی خودشون رو میسازن تا بتونن جهانه درون و جهانه بیرونه خودشون رو درک کنن و این کاملا طبیعیه که هر مغز یا بهتره بگم ذهنی، روشه خاصه خودش رو برای بیان کردن و ابراز داره. یکی ممکنه با ساختنه چهارچوب های نگارشی، مسیره آروم و همواری رو برای رشد فکره خودش بسازه و یکی با فوران های ذهنی و شلیکه گداخته های فکریش، بتونه محدودیت هارو در نَوَرده
خلاصه انتخاب با خودتونه که چه طور بخواید ذهن و زندگیتون رو شکل ، یا اصطلاحا shape بدین ولی میخوام بدونید که دنیای امروزه ما ، دنیای رنگ های مختلف و فردیت های خاص و انحصاریه. به نظرم هر چه قدر که بیش تر بتونیم تفاوت های همدیگه رو به رسمیت بشناسیم و درک کنیم، رضایته عمیق تری هم از زندگیمون به دست میاریم، حتی اگه مخالفه تغییر کردن باشیم