ویرگول
ورودثبت نام
گیانا
گیانا
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

تا حالا شده؟

تا حالا شده بعد چند وقت حس کنی یه چیزی تو وجودت گم شده و ندارش

همش به خودت افتخار کنی من چقد قوی شدم چقد خوب که بی همه ادما میتونم روزامو بگذورنم چقد خوشحالم که احساس تنهایی ندارم

من چند ساله تو این توهم بودم و چقد خوذمو قوی میدونم تا اینکه دیشب

فاطی بعد چند وقت با شوهرش اومدندنبالم که هم ببینمش هم شامو بیرون باشیم

پسرش دقیقا چهار ماهشه و دقیقا همون روزی به دنیا اومد که من بعد چهار سال ندیدش دیدمش بغلش کردم گفتم میدونی کیا دقیقا همسن وقتیه که من رفتم دانشگاه، شوهرش بود نشد بقیه چمله ام رو ادامه بدم

باهم شام بیرون بودیم با شوهرش همش کل کل داریم، یه لحظه یه شوخی کرد که حس کرد فاطی ناراحت شد برگشت گفت حس میکنم نیاز داریم دوتایی حرف بزنیم پیاده شو بیا حرف بزنیم چقد قشنگ گفت

از وقتی که فاطی ازدواج کرده بود با اینکه تو یه شهر بودیم نمیشد همو ببینیم اما دوباریه که شوهرش برای دیدن من همراهیش میکنه و میان خیلی حس خوبیه اما دیشب...

دیشب که برگشتم خونه یه غم عجیبی تو وجودمو گرفتم اینکه اون لحظه فکر کردم من چرا باید تنها باشم و تو نیستی

اینکه چرا اینقد تنهام نه تو هستی نه میتونم با کسی باشم عذابه میدونی

اینکه حس میکردم اون ناشناس قراره خودشو بهم معرفی کنه بگه که کیه و شاید تو باشی و فهمیدم خیال خام بوده

چقد دلم میخواست تو باشی و تموم شه این بازی کثیففف

من واقعا دیگه کشش رو ندارم دیگه بسه کاش یکم به منم فکر میکردی کاش تموم شهههه و از ته دلم اینو میخوای

حسی که از دیشب باهامه نه امکانش هست با کسی به اشتراک بذارم نه کسی درکی میکنه پس همچنان میریزم تو خود لعنتیم

تنهاییتوبازیخاطره بازی
شاید چون نداشتمت به یاد ماندی ای ارزوی محال
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید