گیانا
گیانا
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

ناشناسی که دل به دریا زد

بعد مدت ها پیام داد و این بار اسمم رو نوشت.

گیانا، خوبی؟

بله ، ممنونم خوبم

چه خبر ؟

و مکالمه ما ادامه پیدا کرد. نمیخواستم دیگه جوابشو بدم خسته بودم و حوصله این بازی رو دیگه نداشتم

گیر داد من شمارتو ندارم؟ گفتم نه من بهت شماره ای ندادم

_پس بده +بدم که چی بشه ؟ به چه دردت میخوره؟ _ باهم حرف بزنیم + تو همینجاشم مثل ادم حرف نمی زنی اونجا میخوای حرف بزنی _ اره تو شمارتو بده +برام مهم نیست شمارم اما تو ادم عجیبی هستی بعد یک سال هنوز نمیدونم کی هستی _گفتم شماره تو بده + باشه اما اگه این دفعه سرکار باشم بلاکت میکنم _باشه

بعد چند لحظه افلاین و انلاین شدنش عکس پروفایلش باز شد اما این عکس کسی نبود که من میخواستم و تصور میکردم

دلم نمیخواست باور کنم که اشتباه کردم، چندبار پرسیدم این تویی؟ قیافه ات اشناست و شروع کرد به مسخره بازی بهش گفتم شک دارم تو باشی اما هیچی نگفت ولی میدونم دلم داره گولم میزنه و اون تو نبودی و قسمت بود این زمان بفهمم تو نیستی، و تمام امیدم رو ازت بگیرم

و داستان تو دیگه برای من تموم شد...

عکسناشناسداستانتمامتو
شاید چون نداشتمت به یاد ماندی ای ارزوی محال
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید