بعد مدت ها پیام داد و این بار اسمم رو نوشت.
گیانا، خوبی؟
بله ، ممنونم خوبم
چه خبر ؟
و مکالمه ما ادامه پیدا کرد. نمیخواستم دیگه جوابشو بدم خسته بودم و حوصله این بازی رو دیگه نداشتم
گیر داد من شمارتو ندارم؟ گفتم نه من بهت شماره ای ندادم
_پس بده +بدم که چی بشه ؟ به چه دردت میخوره؟ _ باهم حرف بزنیم + تو همینجاشم مثل ادم حرف نمی زنی اونجا میخوای حرف بزنی _ اره تو شمارتو بده +برام مهم نیست شمارم اما تو ادم عجیبی هستی بعد یک سال هنوز نمیدونم کی هستی _گفتم شماره تو بده + باشه اما اگه این دفعه سرکار باشم بلاکت میکنم _باشه
بعد چند لحظه افلاین و انلاین شدنش عکس پروفایلش باز شد اما این عکس کسی نبود که من میخواستم و تصور میکردم
دلم نمیخواست باور کنم که اشتباه کردم، چندبار پرسیدم این تویی؟ قیافه ات اشناست و شروع کرد به مسخره بازی بهش گفتم شک دارم تو باشی اما هیچی نگفت ولی میدونم دلم داره گولم میزنه و اون تو نبودی و قسمت بود این زمان بفهمم تو نیستی، و تمام امیدم رو ازت بگیرم
و داستان تو دیگه برای من تموم شد...