ویرگول
ورودثبت نام
هوشمندی | Houshmandi
هوشمندی | Houshmandi
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

خلاصه ی جمعوجور کتاب چه کسی پنیر من را جابجا کرد

معرفی کتاب

کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد نوشته اسپنسر جانسون و کن بلانچارد هستش که به نام دیگه چه کسی پنیر مرا دزدید هم شناخته میشه.

خلاصه کتاب

در این داستان چهار شخصیت وجود داره (دو آدم کوچولو، دوتا موش)، هر چهار شخصیت هر روز به دنبال پنیر وارد هزار راه میشن(‌یه چیز مارپیچه تودرتو).

موش ها دارای ذهنی ساده هستن و از روش آزمون و خطا (مانکی تست) برای پیدا کردن پنیر استفاده میکردن اما آدم کوچولوها دارای ذهنی پیچیده هستن و از هوش خودشون استفاده میکردن تا یک الگویی پیدا کنن.

یک روزی موش ها و آدم کوچولو ها دو تکه پنیر بزرگ پیدا میکنن که وعده خیلی زیادی برایشون بودش و هر روز مسیر را می آمدن و از پنیر میخوردن و بر میگشتن.

موش ها زیاد فکر نمیکردن و وابسته به پنیر نشده بودن، اونا همچنان صبح زود از خانه خارج می‌شدن و به نظر می‌رسید با پیدا شدن این پنیر بزرگ تغییری در زندگی‌شان ایجاد نشده. خوشحال هستن، اما وابسته نیستن.

اما آدم کوچولو ها به شرایط عادت کرده بودن، ذهنشون الگویی پیدا کرده بود که این پنیر اینجا هست و خواهد بود. آنها خانه خودشون رو به نزدیکی پنیر منتقل کردن و دیگر برای جستجوی پنیر صبح‌های زود بیدار نمی‌شدن. شب‌ها هم با شکم سیر همون نزدیکی تو خونشون میخوابیدن و خلاصه همه چیز به کامشان بود.

روزی پنیر غیب میشه! موش ها به دلیل اینکه عادت نکرده بودن، سریعا به دنبال پنیر جدید در هزار راه شروع به گشتن کردن، اما آدم کوچولوها به دلیل هوش بیشتر و ذهن پیچیده، احتمالات زیادی رو در نظر میگرفتن، شاید کسی پنیر روا دزیده ؟ چه کسی دزیده؟ شاید دزد و پنیر همین نزدیکی ها باشه؟ و هزارتا شاید و تحلیل برای خودشون داشتن...

موش ها بعد از گشتن به پنیر جدیدی رسیدن اما آدم کوچولوها زانو غم بغل گرفته بودن و به تقدیر ناسزا میگفتند و همچنان به دنبال دلیل نبودن پنیر میگشتن...

نتیجه گیری

اگر یک روز بیدار بشیم و ببینیم شرایط همونطور که میخوایم ثابت نیست چی کار میکنیم؟ اگر کاری اداری داریم و متوجه بشیم که ما رو به اداره راه نمیدن چی کار میکنیم؟ آیا سالها برای تحلیل اینکه چرا ما رو راه ندادن وقت میذاریم؟ آیا وقتی همسرمون (یا دوستمون) ما رو رها کرده تا آخر عمر هر روز رو صرف فکر کردن و مرور خاطره ها میکنیم تا بدونیم چرا این اتفاق افتاده؟

بعد از هر شکست درست عین موشهای این داستان باید شال و کلاه کنیم و بریم سراغ ادامه زندگی و واقعا نیازی به محاسبه احتمال ها نیست.

و توصیه مهمی که این کتاب بهمون میده اینه که چه خوبه به شرایط و موقعیت ها و افراد وابسته نشیم و فکر نکنیم تا ابد این شرایطی الان داریم ثابت میمونه.

پایان

یکسری پست های دیگه هم دارم، اگه دوست دارید یه نگاهی بندازید:


خلاصه کتابکتابچه کسی پنیر منو جابجا کردخلاصه جمعوجورهوشمندی
تریدر، مهندس کامپیوتر،‌ کتابخون،‌ فیلم بین و یه سری چیزای دیگه ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید