بی پدر بودن فقط به معنی مرگ پدر نیست، بعضیاوقات پدرت زندست ولی تا حالا پدر داشتن رو نچشیدی. تا حالا حرف خوب ازت بخاطر خودت و نه بخاطر بزرگ نشون دادن خودش به بقیه نزده.
تا حالا در آغوشت نگرفته، از روی محبت و نه رسم بوست نکرده.
وقتی دیر به خونه میرسی، وقتی میبینه مادرت گریه میکنه از نگرانی، به جای خوشحالی و خداروشکر گفتن، به جونت میوفته و میزنتت.
وقتی توی سن خردسالی بودی و ازش دو بار پرسیدی دوستت داره یا نه؛ لبخند میزنه و میگه نه!
وقتی پولی که بهت میده با منته.
وقتی به جای نصیحت و صحبت، روت دست ببند میکنه به عنوان روش تربیتی! مهم نیست چه سنی داری.
وقتی جلوی جمع یا وقتی بیکار میشه عیب و ایراد میگیره و تحقیرت میکنه.
وقتی خودش به پدرش هم احترام نمیزاره...
بیشتر روانشناسها میگن بهتره از اینجور آدمی فاصله بگیری و فراموششون کنی.
اما وقتی هر روز اونا رو میبینی و حرکاتشون روت اثر داره، چطور فراموشی ممکنه؟
میدونم نمیتونم مجبورشون کنم به تغییر، ولی وقتی کسی تغییر نکنه، صلاح خودش و بقیه فقط مرگه...