ایمان شاه سمندی·۷ ماه پیشاول: خداحافظی، سلامقطعاً خداحافظی در فرودگاه برای آخرین بار با عزیزانت سختترین بخش مهاجرت است. قلبت کنده میشود و جایی در میان دوستانت باقی میماند.
ایمان شاه سمندی·۲ سال پیشجادهی اندیمشکاین پست همزمان با سقوط برج مترو پل در آبادان منتشر شد. در این روزها مردم آبادان منتظر خانوادههایشان هستند مانند چهل سال قبل در دوران جنگ…
ایمان شاه سمندی·۳ سال پیشبهشت زمستان است و جهنم تابستاناز آخرین جایی که جاده آسفالت شده بود، ۱۲ کیلومتر در دل کوه رفتیم تا رسیدیم به خانهای خرابه. خانه را بالاییه تپه ساخته بودند.
ایمان شاه سمندی·۴ سال پیشکاش هیچ وقت بزرگ نمیشدموقتی در میدان نقشجهان اصفهان مشغول عکاسی بودم، با جمعه و خواهر برادرهایش مواجه شدم و او از زندگیاش برایم گفت
ایمان شاه سمندی·۴ سال پیششهر به مثابه بندرداستان دوپسر که در کنار پدرشان از بندری میگویند که هرجایش پر است از بادگیر
ایمان شاه سمندی·۴ سال پیشوقتی مادرم مُرد، در بغل ناخدا بودماین روایت، بیان حرفهای مردی که 70 سال پیش، به خاطر مریضی مادرش فروخته میشود، و با رسم دارِخَرستو به سوگلی ناخدایی در آمد
ایمان شاه سمندی·۴ سال پیشآن مرد قد بلند آمدبخش دوم سفر به کردستان و روستای باشماق و گپی کوتاه با آن مرد قدبلند
ایمان شاه سمندی·۴ سال پیش«باشماق» به معنی کفشاز این هفته در تلاشم که بخشی از سفرنامههایم به شهرها را همراه با عکسهایش منتشر کنم.