فیلسوف یان دال اگلیو (سخنرانی تد: عشق - شما آن را اشتباه انجام می دهید) معتقد است که تلاش برای رسیدن به یک عاشق کامل یک توهم کاملاً مدرن است. و هشدار می دهد که روابطی را که ما می خواهیم تحکیم ببشخیم را از بین می برد. او میگوید " این باعث میشود که بعضی از زوجها که خیلی به عملکرد هم اهمیت میدهند با کوچکترین ناکامی به سادگی از هم جدا شوند. " پس ما باید اهمیت دادن به عملکرد را فراموش کنیم و در عوض روابط را آسان بگیریم.
سفر 700 ساله به عشق - و ناامنی
یان دال اگلیو اعتقاد دارد که عشق، قبل از دوره رنسانس، یک امر همگانی بود. افراد با توجه به جنسیتشان، سِنِّشان و موقعیت اجتماعیشان، نقش مشخصی در جامعه داشتند، و تنها باید به وظیفهی خودشان در جامعه عمل میکردند تا تمامی جامعهشان به آنها ارزش بدهند و آنها را دوست داشته باشند. مثلاً به زن جوانی فکر کنید که باید تا قبل از ازدواج پاکدامن بماند. یا پسر جوانی که باید به حرفهای پسر بزرگتر گوش دهد، و آن پسر بزرگتر هم که باید به حرفهای پدرش گوش دهد. اما در قرن سیزدهم، اندیشمندان رنسانس در غرب شروع به به چالش کشیدن افراد برای زیر سؤال بردن و دور انداختن این سنت های سخت گیرانه کردند. اکنون افراد آزاد هستند که هر نوع نگرش ، هر انتخاب و هر شیء را ارزیابی یا نفی کنند اما در نتیجهی آن، آنها ناگهان میبینند دیگران نیز مانند آنان آزادند که به آنها ارزش بدهند یا با ارزشهای آنها مخالفت کنند. در نتیجه افراد برای محبت دیگران شروع به رقابت کردند و این مبارزه باعث ناامنی عمیقی شد. دال اگلیو می گوید: "ما هر روز برای ارزش وجودی خودمان در بازار آزاد خواستههای فردی دیگران مذاکره میکنم. و این دغدغهی بشر معاصر است. او با خودش فکر میکند: من دوستداشتنی هستم؟ چقدر؟ چند نفر عاشق من هستند؟"
” جامعهی مصرفگرای ما به طور گسترده بر اساس توانمندی در اغواگری بنا شده است. “
دلباختگی، هسته ی فرهنگ مادی گرایی
مصرف گرایان امروزی در این بازار آزاد به دنبال فرصتی برای اشاعه شخصیت، ثروت و اغوا کردن دیگران هستند. دال اگلیو می گوید: "ما تنها اشیائی را ذخیره میکنیم تا با ذهن دیگران ارتباط برقرار کنیم. ما این کار را انجام میدهیم تا آنها ما را دوست داشته باشند." از نظر او آنچه که منظره ی بدی را نشان میدهد وابستگی ما به مادی گرایی است در واقع اشتیاق ما برای برقراری ارتباط عمیقتر به این شکل است. ما میخواهم عالی به نظر برسم تا ما را دوست داشته باشند. سپس نسبت به شریک احتمالی خود هم با همین استاندارد سخت گیری میکنیم چون میخواهم آنها هم کامل باشند تا ما بتوانیم از ارزش خودمان دوباره اطمینان حاصل کنیم. در حقیقت دال اگلیو نشان میدهد که ما برای جلب محبت دیگران در تلاش برای وابسته کردن آنها به متعلقاتمان هستیم. هیچ چیز غیر مادیتر، و عاطفیتر از این نیست که یک نوجوان شلوارهای جین مدل جدید بخرد و سر زانوهای آن پاره کند، چون میخواهد "جنیفر" از او خوشش بیاید.
هنر واقعی اغواگری با تمسخر خود آغاز می شود
دال اگلیو معتقد است راه دیگری برای عشق وجود دارد. در واقع همه ما فریبکاریم و این اشکالی ندارد و تاکید میکند: "بله، من موجودی بی ارزش هستم اما مطمئن باشید که شما هم هستید" این پذیرش به تنهایی می تواند ما را از رقابت ناامید کننده برای اثبات شایستگی خود در عشق رهایی بخشد و راه را برای کم کردن آشفتگی حاصل از اغواگری که آسیب پذیری ما را در بر میگیرد باز کند. اما چگونه بایست در یک رابطه ظاهر شد؟ از طریق "نوع خاصی از شوخی که او آن را رمانتیک سازی اشتباههایی عامدانه می نامد"، شوخی با خودمان یکی از بهترین ابزار برای پایدار کردن روابط است. چرا؟ چون شوخی باعث میشود زوج بتوانند عیب های یکدگیر را تشخیص دهند و همزمان به آن توجه کنند. و در آخر او میگوید: "به نظر من پذیرفتن این که همگی ما در روابطمان اساساً وانمود میکنیم روابط عاشقانهی ما را آسانتر خواهد کرد. این کار ممکن است یک نوع خود تخریبی باشد اما اما می تواند ما را از یک زندگی پر اضطراب و دلهره رها کند."
------------------------
منبع : Ideas.ted.com