کارکنان شما بزرگترین داراییتان نیستند. آنها مال شما نیستند. آنها دارایی نیستند. اموال، دارایی هستند. شما مالک کارکنانتان نیستید. بسیاری از آنها به شما اعتماد ندارند. برخی از شما خوششان نمیآید. بسیاری از آنها مدتی طولانی به همکاری ادامه نخواهند داد. همچنین به آنهایی که بیش از بقیه نیاز دارید، در صورت بدرفتاری زودتر از بقیه راهشان را جدا خواهند کرد.
کارکنان شما، «نیروهای تماموقت» نیستند. هیچ فارغالتحصیلی پس از یافتن نخستین شغل خود با خوشحالی با والدینش تماس نمیگیرد تا به آنها اعلام کند بخشی از صندوق سرمایهگذاریهای یک شرکت شده است!
هیچ پرسنلی خود را بخشی از «سرشماری» شرکت به حساب نمیآورد. «سرشماری» برای چهارپایان استفاده میشود.
کارکنان شما استعداد نیستند. آنها سرمایه انسانی نیستند. قابل صرفهجویی، قابل خرج یا قرض دادن به مثابه پول نیستند. آنها هزینه سربار هم نیستند. آنها اعداد و شمارههای خاصی نیستند که هنگام استخدام با آنها به سیستم معرفی شدهاند. آنها به اصطلاحِ شرکتهای کاریابی، موجودی نیستند یا مثل اصطلاحی که گاهی متخصصان فنی استفاده میکنند، گوشتافزار نیستند.
فارغ از همه اینها، کارکنان منابع انسانی نیستند. پول منبع است. زمین منبع است. همینطور آب، نفت، درختها، ساختمانها، کامپیوترها، طلا، زغالسنگ، چهارپایان و قهوه. منابع به ندرت منحصربهفرد هستند. یک قطعه الوار ۲ در ۴ تقریبا مانند هر قطعه الوار دیگری است. منابع، مواد اولیهای هستند که کسبوکارها میتوانند از آنها یک محصول بسازند. انسانها منبع نیستند.
هیچ پدری دست پسر خردسالش را نمیگیرد تا به او امید دهد که وقتی بزرگ شد، منبع شگفتانگیزی خواهد شد. اگر از اصطلاحات و عبارات درستی برای اشاره به کارکنان استفاده نکنیم، به سختی میتوان روابط شرکتها و کارکنان را اصلاح کرد. شما هم ممکن است کارکنان را پیچ و مهره بخوانید؛ یا پیچ و مهرههای گوشت و پوستی سازمان. اصطلاح منابع انسانی هم دقیقا به همین معنا است.
اغلب نیز با کارکنان بر مبنای همین اصطلاحات رفتار میشود. مدیران مسوول اموری مانند استخدام، فرهنگ سازمانی، حقوق، بیمه و آموزش کارکنان، به دلیل آنکه در جلسات در کنار سایر مدیران فنی مانند واحدهای حسابداری و تولید مینشینند، وسوسه میشوند که مانند سایرین از آمار و معیارهای کمی استفاده کنند؛ حتی اگر این آمارها و معیارها هیچ تناسب و توجیهی در استفاده برای انسانها نداشته باشد.
زمانی که افراد را به چشم مهرهها ببینیم، به راحتی میتوان از ادبیاتی استفاده کرد که فقط باید برای استفاده درباره اشیا به کار برده شوند. مواردی مانند کوچکسازی، تقویتشده، مجهز به دانش، مختلط، ماتریسی و مورد نیاز از این زمره هستند. در دستگاههای منابع انسانی، زندگی کاری مردم اغلب به مجموعهای از کلیکها و خودکارسازیها کاهش یافته و برای دستهبندی و گزارشدهی به مدیر استخدام، الفها، بها، جها و...کنار یکدیگر گذاشته میشوند.
علاوه بر آن، گروهبندی براساس نژاد، جنسیت، تخصصها، مهارتها، روانشناسی صنعتی و تیپهای شخصیتی مایرز-بریگز بسیار متداول است. گرایش به رفتار با کارکنان به مثابه مهرههایی صرف، اتفاقی جدید نیست. در فیلم ۱۹۳۶ چارلی چاپلین هم این موضوع به وضوح ترسیم شده است.
همچنین معروف است که هنری فورد اعتراض کرده بود که «چرا وقتی فقط یک جفت دست نیاز دارم، باید با یک انسان کامل سر و کله بزنم؟»
همه فرآیندهای منابع انسانی دیجیتالی شده است؛ از جمله انتخاب، استخدام، آموزش و نگهداشت. اگر قصد تغییر آدرس خود را داشته باشید، در سامانه دیجیتالی این کار را انجام میدهید. اگر آموزش جدیدی بخواهید، آن را از سامانه دریافت خواهید کرد و اگر قصد مشاهده ارزیابی عملکرد خود را داشته باشید، باز هم باید سراغ سامانه منابع انسانی بروید. دیگر متخصصان منابع انسانی به نیازهای شما رسیدگی نمیکنند.
امروزه سازمانهای بسیاری انسانها را له میکنند. مدیریت یک قرن پیش، کارکنان را پیچ و مهره میدید و مدیریت امروز آنها را کدهای کامپیوتری. اولی کارکنان را در خدمت ماشینها میخواست و دومی آنها را در خدمت کامپیوترها میخواهد. اما انسانها منحصربهفرد هستند. دارایی نیستند. منبع نیستند و مدیریت اصولی آنها نیازمند آن است که ماهیت وجودیشان را ببینیم. مدیریت و همکاری اصولی آنها نیازمند مشاهده تفاوتهای کارکنان و قابلیتها و ملاحظاتی است که هر کدام از آنها بهطور مجزا دارند و قابل کدنویسی نیستند.
برگرفته از کتاب: مهره ها، راد واگنر