زها حدید
زها حدید
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

داستان کوتاه تف مالی که راننده را روانه بیمارستان کرد!

داستان کوتاه تف مالی بسیار جالب است. اگر به داستان های کوتاه طنز علاقه دارید این متن را تا آخر بخوانید.

با این بخش از سرگرمی همراه باشید. برای دیدن مطالب جالب و سرگرم کننده و به روز حتما به وب سایت گفتنی سر بزنید.

تعدادى پیرزن با اتوبوس عازم تورى تفریحى بودند. پس از مدتى یکى از پیر زنان به پشت راننده زد و یک مشت بادام به او تعارف کرد.
راننده تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد.

در حدود ٤٥ دقیقه بعد دوباره پیرزن با یک مشت بادام نزد راننده آمد و بادام‌ها را به او تعارف کرد. راننده باز هم تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد.

این کار دوبار دیگر هم تکرار شد تا آن که بار پنجم که پیر زن باز با یک مشت بادام سراغ راننده آمد، راننده از او پرسید: چرا خودتان بادام‌ها را نمى‌خورید؟
پیر زن گفت: چون ما دندان نداریم.
راننده که خیلى کنجکاو شده بود پرسید پس چرا آن‌ها را خریده‌اید؟
پیر زن گفت: ما شکلات دور بادام‌ها را خیلى دوست داریم.

داستان کوتاهداستانداستانکطنز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید