سالها قبل و زمانی که هنوز ترجمه بهعنوان یک حوزه پژوهشی و علمی مستقل در جوامع آکادمیک مطرح نشده بود، خیلی راحت میشد ادعای «مترجمبودن» کرد. حالا اما، ترجمه بهعنوان یک حوزه علمی مستقل، نظریههای مخصوص به خود را دارد و خیلی راحتتر میشود میان یک مترجم و کسی که صرفاً دو زبان مختلف را میداند تمایز قائل شد. در این مطلب قصد دارم بخشی از ویژگیهای یک مترجم حرفهای و کسی که کارش ترجمه است را مطرح کنم.
از همین ابتدا باید بدانید که کسی که نهایت تسلط بر دو زبان را دارد، لزوماً یک مترجم نیست؛ کسی که در بایو اینستاگرامش نوشته مترجم، لزوما مترجم نیست؛ کسی که مثل بلبل یک زبان خارجی را صحبت میکند، لزوماً یک مترجم نیست. اما واقعاً یک مترجم حرفهای کیست؟
مثل پزشکی که قسم میخورد جان انسانها را نجات دهد و یک سری اخلاقیات را رعایت کند، یک مترجم هم قوانین اخلاقیای دارد که باید به آنها پایبند باشد.
اخلاق حرفهای که مترجم شامل قبول محرمانگی شغلش، قبول مسئولیتهای شغلیش و پیروی از اصولی است که کارفرما یا مشتری برایش تعیین میکند.
اگر کسی را دیدید که میگوید برایم فرقی ندارد کار چیست، آن را ترجمه میکنم، به احتمال زیاد او یک مترجم حرفهای نیست!
مترجمهای حرفهای معمولاً چند حوزه تخصصی مشخص دارند و تنها روی آن حوزهها کار میکنند؛ مثلاً من شخصاً متون ادبی، متون اقتصادی و متون تبلیغاتی را بهعنوان حوزههای اصلی کاری خودم تعیین کردهام و هیچ وقت پیشنهادهای کاری در زمینههایی مثل پزشکی و ریاضیات و مهندسی را قبول نمیکنم؛ چرا که اخلاق حرفهای من حکم میکند در کاری که بلد نیستم، سرک نکشم.
گاهی اوقات ممکن است یک مترجم بدون آگاهی از تکنیکها و تئوریهای مرتبط با یک تکنیک، آنها را در عمل پیاده کند. مسئله اصلی اینجاست که او خود را به همین تکنیکها محدود کرده و هیچوقت آگاهانه یک تکنیک خاص را انتخاب نمیکند.
او ممکن است توجیههایی را برای این کار بیان کند ولی در نهایت دانش او در بحث ترجمه محدود به تجربه است.
وقتی میگویم یک مترجم به نظریات حوزه کاری خود باید آگاه باشد و روی آن تأکید میکنم، از آن جهت است که نظریهپردازهای ترجمه، پاسخ چالشهایی را دادهاند که مترجمها به آنها برخورد کردهاند و صرفاً برای خالی نماندن عریضه صحبت نکردهاند.
پس وقتی یک مترجم میگوید من فلان جا را فلان شکل ترجمه کردم چون من مترجم هستم و ترجیح دادم این کار را بکنمبدانید که او واقعاً یک مترجم نیست و تنها دوست دارد بقیه او را مترجم صدا بزنند.
یک مترجم در واقع پل ارتباطی میان دو فرهنگ است. وقتی یک مترجم جملهای را ترجمه میکند، در واقع تبدیل به یک کنشگر اجتماعی میشود و روی آن جامعه تأثیر میگذارد.
فرقی نمیکند این تأثیر چقدر باشد، حتی اگر یک نفر هم این جمله را بخواند، ترجمه کارش را انجام داده است. در نتیجه یک مترجم باید فرهنگ مبدأ و مقصد را بهخوبی بشناسید و روی ریزهکاریهای آن تسلط کافی داشته باشد.
در هر حوزهای، یک فرد حرفهای را با یک رزومه درستودرمان میشناسند. در ترجمه هم دقیقاً این قانون صدق میکند؛ یک مترجم مستقیماً با زبان و فرهنگ جامعه طرف است و رزومه او نمودی از همین فرهنگ و زبان است.
یادتان نرود که اگر کار ترجمه داشتید و این کار برایتان ارزشمند بود، حتماً از مترجم بخواهید رزومه کاریش را برایتان بفرستد.
باور کنید که اگر دیکشنریهای لازم را هر کسی بدهید، میتواند یک جمله را در یک زبان دیگر بازنویسی کند. این به آن معنا نیست که فرد مذکور مترجم است.
بینهایت آدم را میشناسم که ترجمه را در کنار هم قرار دادن معنی کلمات و جملات مختلف میبینند و این افراد دقیقاً همانهایی هستند که خود را در امر ترجمه صاحبنظر میدانند و بهاصطلاح ادعایشان آنجای حیوانات را پاره میکند!
اگر دوست داشتید بقیه مطالب من را هم بخوانید، میتوانید در کانال تلگرامم عضو شوید!