وقتی صحبت از بازی شطرنج میشه، بیشتر افراد به این فکر میکنن که چطور حریفشون رو کیش و مات کنن یا مهره های حریفشون رو بزنن و از بازی خارج کنن.
اما شطرنج بازهای حرفه ای به خوبی میدونن که یکی از عوامل اصلی بُرد در شطرنج، حفظ مهره های اساسی و اصلی خودشون در بازیه و میدونن که باید با یه استراتژی خوب و مستحکم، مهره هارو جوری چیدمان کنن که هر مهره ضامن مهره ی دیگه ای باشه.
در این سری از نوشته هام همونطور که قبلا هم قول داده بودم در مورد روانشناسی کسب و کار ( روانشناسی در مدیریت کسب و کار ) براتون می نویسم.
اول از همه نکاتی رو لازم هست بدونید تا دچار مشکلات در تعاریف نشیم.
اعضای تیم یا کارکنان شما با یک هدف اصلی برای شما کار میکنن و اون چیزی نیست جز کسب درآمد و پول. مطمئن باشید هرکاری خواهند کرد تا بتونن این فرآیند رو برای خودشون راحت تر و سودمندتر کنن و این شما هستید که باید مطمئن بشید که آیا کارمندتون بازدهی کافی و مورد نیاز تیم رو برآورده میکنه یا خیر. در اکثر کسب و کارها فعالیت اعضای تیم در هم تنیده و به هم مرتبطه. مثل یه ساعت بزرگ و پر از چرخ دنده که اگر یکی از چرخ دنده ها به درستی کار نکنه ساعت دیگه کار نخواهد کرد!
شما به عنوان مدیر، شطرنج باز کسب و کارتون هستید. باید بدونید کدوم مهره رو کجا قرار بدید و کی حرکتش بدید تا بتونید به شکل منسجم مهره هاتون رو حفظ کنید و باید بدونید کدوم مهره رو در کجا قرار بدید و فدا کنید تا سازمان و کسب و کارتون رو به هدف خودش نزدیک تر کنید.
این به معنی سوء استفاده از افراد و کارکنانتون نیست. ما در مدیریت شطرنجی نمی خوایم کسی رو از بین ببریم و یا با کسی رقابت کنیم. فقط و فقط می خوایم مهره هایی منسجم، چینشی حساب شده و دقیق داشته باشیم که اتفاقا منجر به حفظ همه مهره ها و همچنین شاکله کلی کسب و کار بشه اما به این معنی نیست که به هر قیمتی مهره هامون رو حفظ کنیم. چیزی که نیاز هست دقیقا رعایت بشه اینه که بدونیم کی و چرا چه مهره ای رو در خطر قرار بدیم تا منجر به نتیجه فراتر از چیزی که هستیم بشه. البته این کار ریسک هایی هم ممکنه داشته باشه و یکی از این ریسک ها بی نظمی در سیستم و یا از دست دادن نیرو های کاربردی هست.
خب این کار برای افرادی که تجربه بازی کردن شطرنج رو دارن تا حد زیادی راحت تر هست. کاری که یه شطرنج باز میکنه اینه که با استفاده از مهره های اصلی، مهره های کم کاربرد تر رو حمایت می کنه و با استفاده از مهره های کم کاربرد، از مهره های اصلی محافظت می کنه.
در کسب و کار کسی نمیخواد به مهره های ما آسیبی بزنه که نیازی به محافظت داشته باشن. این طرز فکر اشتباهه!! خود کسب و کار، مهره های اصلی، مهره های فرعی، مدیر و عوامل دیگه ای هستند که خواسته یا ناخواسته به کسب وکار شما میتونن صدمه های بسیار جدی وارد کنن و شما رو متحیر کنن که آیا این مهره ی آسیب زننده، همون مهره ای هست که تا دیروز انقدر بهش اعتماد داشتم؟
پس شما باید سازمانتون رو جوری چیدمان کنید که مهره های اصلی از مهره های فرعی حمایت کنن و علاوه بر حمایت ازشون، از سازمان در برابر خطرات احتمالیشون حفاظت کنن. همینطور باید مهره های فرعی رو طوری چیدمان کنید که بتونن بیشترین بازدهی رو برای مهره های اصلی داشته باشن و صد البته محدوده حرکتی و تصمیم گیری برای مهره های اصلی ایجاد کنن تا مهره های اصلی خودشون خطر ساز نشن.
در انتها یک سری نکات رو میگم که بتونید این شیوه رو به درستی و به راحتی در کسب و کارتون پیاده کنید.
خب امیدوارم که از این نوشته لذت برده باشید و تونسته باشم بهتون کمک کرده باشم.
در آینده ادامه مطالب روانشناسی در مدیریت کسب و کار رو دنبال می کنیم. من هم یک مدیر کسب و کار هستم و تلاشم این هست که در زمان های آزادی که دارم بتونم نقشی در پیشرفت مدیریت در کشورم داشته باشم.
ممنونم که مطالعه کردید. تلاشم این هست که بتونم در موفقیت همه شما سهمی داشته باشم.
سایر سری نوشته های من