امروزه یکی از چالش های اساسی کشور ایران، کمبود ( در خیلی جاها نبود! ) مدیریت صحیح و ضعف در شیوه های مدیریتیه.
این به معنای کم بودن تعداد افرادی که به مدیریت مشغول هستند نیست! که اگه اینطور بود سنگ روی سنگ بند نمی شد؛ بلکه به این معناست که مدیران به دلایل مختلفی توانایی بهره وری کامل از تیم خودشون رو ندارند و همین موضوع باعث افت شدید بازدهی در بسیاری از کسب و کارها و سازمان ها شده.
در این مطلب سعی دارم مطالبی رو برای افزایش بهره وری تیم با مدیران به اشتراک بزارم و مطالبی که عنوان میشه حاصل مطالعه شخصی و تجربه نه چندان زیاد خودم در این زمینه هست.
شما به عنوان مدیر یک مجموعه موظف هستید تا با کنار هم قرار دادن توانایی های افراد تیمتون شرایطی رو مهیا کنید تا پازل کسب و کارتون به درستی چیده بشه و به اصطلاح چرخ کسب و کارتون به خوبی بچرخه. تمامی کسب و کارهای موفق در سراسر دنیا هدف دیگه ای در کنار پول دارن که بتونن به کارمندان، مشتریان و مخاطبان خودشون نشونش بدن تا علاوه بر تاثیرگذاری بر برند و بازارشون، بتونن مسیری رو برای پیمودن رسم کنن و در این مسیر به هدف اصلی که پول باشه دست پیدا کنن.
اما آیا این پول قراره برای هر کسی که در این مسیر هست سودمند باشه؟؟؟
زمانی که یک کسب و کار بزرگ و گسترده میشه بیشترین سود برای مدیران و سهامداران اون کسب و کار خواهد بود. حالا به این فکر کنید که اعضای تیم که حقوق بگیر هستند آیا حاضر خواهند بود برای پول درآوردن مدیر یا سهامدار سیستم با توان بالاتر و انگیزه بیشتری کار کنن؟ به من ثابت شد که اینطور نیست.
پول فاکتور بسیار مهمی برای افراده و در واقع دلیل اصلی کار کردن برای همه ی ما بدست آوردن پوله تا بتونیم با پول به مقاصد شخصی خودمون برسیم و به اهدافمون نزدیک تر بشیم. اما پول همه چیز نیست!
* توصیه می کنم حتما برای کسب و کارتون هدفی جمعی و غیر مادی داشته باشید تا کارکنان، مشتریان، مخاطبان و حتی خود شما! رو تشویق به پیمودن مسیر بکنه.
یه جمله معروف توی کسب و کارهای آنلاین وجود داره که میگه:
"تیمی که مدیرش فقط برنامه نویسی بلد باشه و تیمی که مدیرش فقط بازاریابی بلد باشه هردو بازنده ان"
حالا این جمله رو بَست بدید به سایر کسب و کارها.
در همه کسب و کارهای تیمی بدون شک نیاز به همکاری و همپوشانی چندین تخصص مختلف هست تا کسب و کار بتونه محصول یا خدمات خودش رو به درستی ارائه کنه.
کسب و کارهای بزرگ تشکیل شدن از یک تیم بزرگ از کارمندان و یک تیم کوچک از مدیران و در نهایت مدیر ارشد، مدیریت سایر مدیر ها رو بر عهده داره. حالا اگر این مدیر ارشد از نحوه عملکرد و کارکرد همه بخش ها به اندازه کافی اطلاعات نداشته باشه آیا میتونه راهبر خوبی برای کسب و کار باشه؟
کسب و کارهای کوچکتر رو در نظر بگیرید که عموما تشکیل شدن از یک رهبر و مدیر به همراه اعضای متخصص در بخش های مختلف.
پازل کسب و کار شما قطعات زیادی داره و گذاشتن هر قطعه در جای درستش نیازمند این هست که شما در مورد هر قطعه شناخت کافی داشته باشید.
* توصیه می کنم در کسب و کار کوچکتون در همه فعالیت ها دانش کافی برای نظارت و راهبری؛ و در کسب و کار بزرگتون یک تیم مدیریتی متخصص و مورد اعتماد که به عنوان دستیار در مدیریت کل مجموعه به شما کمک کنند داشته باشید.
به نظر شخصی من، سازنده ترین مورد در ارتباطات کاری که میتونه به افراد انگیزه بده و براشون محرک باشه اخلاق سازمانی هست.
مدیری رو در نظر بگیرید که هر روز دیرتر از کارمندانش در محل کار حاضر میشه و زودتر از اونها محل کار رو ترک میکنه. یا مدیری که فقط روی صندلی خودش توی اتاق نشسته و چای مینوشه و انتظار داره که کارمندانش نهایت تلاششون رو به کار بگیرن. مدیری که انتظار داره همه جلوش خم و راست بشن و بهش احترام بزارن اما خودش حاضر نیست با کارمندانش ارتباط مثبت و سازنده داشته باشه. حتی حاضر نیست به کارمندانش سلام بده؛ مگر اینکه اونا بهش سلام بدن و بعد جواب سلامشون رو بده!
در یک کلام مدیری که صندلی بهش مزه کرده و خودش و هدفش رو گم کرده.
همچین مدیری تابحال دیدید؟ کارمندانش ازش خوششون نمیاد و هرروز خدا با فکر اینکه چه ساعتی میخوان از محل کار بیان بیرون، وارد محل کارشون میشن چون آرامش و رفاه روانی کافی برای ارائه تمام توانایی خودشون رو ندارند. فقط به سر کار میان چون مجبورن.
احتمالا مدیری رو هم دیدید که بر عکس تمام چیزهایی که گفتم باشه.
منظم و دقیق، با حوصله، رفتار هم سطح به کارمندانش نه نگاه از بالا به پایین، فعالتر از همه کارمندانش و به دنبال تحقق هدف تیم.
مطمئن باشید که کارمندانش حتی ساعات بیشتری رو مصرف می کنن تا در کنار این شخص به هدف نهایی نزدیک تر بشن. از مدیرشون الگو می گیرن و از کارشون لذت می برند؛ پس بازدهی بالاتری خواهند داشت.
* اخلاق حرفه ای شما به کارمندانتون خواهد آموخت که میتونن روی شما به عنوان یک مدیر واقعی حساب کنند و از رشد کردن و پیشرفت کردن در کنار شما استقبال کنند و حس استفاده ابزاری نداشته باشند.
موارد بسیار دیگه ای هستند که در تبدیل شدن شما به یک مدیر موفق تاثیرگذار هستند. در نوشته بعدی حتما موارد بیشتری از این دست رو بررسی خواهیم کرد و سَرَکی به گوشه و کنار روانشناسی در مدیریت خواهیم کشید تا ببینیم چی پیدا میشه!
ممنونم که مطالعه کردید. تلاشم این هست که بتونم در موفقیت همه شما سهمی داشته باشم.
توصیه هایی برای مدیران کسب و کار بخش اول