ویرگول
ورودثبت نام
محمدجواد ابراهیمی
محمدجواد ابراهیمینمی‌دونم از کجا شروع کنم؛ حرف زیاده...
محمدجواد ابراهیمی
محمدجواد ابراهیمی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

معنا

بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها، عمدا لباس خستگی و بی‌میلی به تن کرده‌ام

دیگر در ذهن شلوغم هم نمی‌توانم فریاد بزنم

ولی خوب می‌دانم

هدیۀ کسی که رنگارنگی معنا را می‌طلبد،

جعبۀ سیاه هیچ نیست...

بسیار سعی نمودم تا خورشید را از ابرها دور سازم؛

تا نگاهم تنها به سوی حقیقت نورش باشد

اما خودخواهی و ظلم به خویشتن،

مرا به دنیای سایه‌ها، عمیق‌تر بازگرداند...

نمی‌فهمم که این هجر

مثال تیرِ در کمان است

که هرچه بیشتر به عقب کشیده می‌شود،

سریع‌تر به مقصود می‌رسد

یا مثال کوهنوردی است که نرسیده به نوک قله،

با تمام امیدها و آرزوها پایش می‌لغزد و

به ژرفای تاریک زمین می‌پیوندد...


کوتاهادبیاتزندگیدلنوشتهانسان
۰
۰
محمدجواد ابراهیمی
محمدجواد ابراهیمی
نمی‌دونم از کجا شروع کنم؛ حرف زیاده...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید