
امروز خیلی اتفاقی به چیزی دقت کردم که کمتر به آن دقت میکردم. یعنی از فهمیدنش ذوق کردم...
دقیقا وقتی از ایستگاه بازرسی نواب گذشتم، ساعت ۸ شد. ناگاه در حرم، هرکسی که در حال حرکت بود، به احترام آقا امام رضا ایستاد و رو به حرم، صلوات خاصه خواند.
من دقت کردم: هیچ کسی حرکت نمیکرد... حتی کبوترهای گنبد هم در آن لحظه از حرکت ایستاده بودند، انگار همه به احترام امام رضا به صف شده بودند.
تنها چیزی که حرکت میکرد، پرچم سبز گنبد بود.
وَه! چه شاعرانه بود این تصویر...
ساعت کنار تو هشت است سرورم!
دیگر اینکه امشب غزلی از اعظم سعادتمند پیدا کردم که زیبا بود و به بحث زیارت هم مرتبط بود:
در سایه سارِ گیسویِ حواست شهرِ من
زیباست، بی ملاحظه زیباست شهرِ من
سبز از نسیمِ سیبِ سحرگاهِ خلقت است
تلفیقی از وقار و تماشاست شهرِ من
از خداوند بلندمرتبه، میخواهم که به حق امام رئوف عاقبت مرا ختم بخیر کند...
سبز از نسیمِ صبحِ قیامت