آدما رفتنیاند.
آدما تغییر میکنند.
آدما بعضی وقتا قابل پیشبینی نیستند.
آدما خیلی زودتر از اونی که فکرشو بکنی، فراموش میکنند.
آدما خوب میشن.
آدما ممکنه بد بشن.
آدما آدمن…
اتفاقات زندگی، به من یاد داد نباید به هیچ آدمی صد در صد مطمئن بود. نباید به حرف هیچ آدمی کاملاً اطمینان کرد. نباید آدما رو مقطعی و لحظهای ببینی. آدما در لحظههای مختلف و با شرایطهای گوناگون، رفتارهای غیرمنتظره دارند و تصمیمهایی میگیرند که شما حتی به فکرتون خطور نمیکنه.
وقتی آدما رو آدم ببینی، تغییرها برات قابل پذیرش میشه. بدیها رو درک میکنی. از تغییر کردنشون شوکه نمیشه.
یه وقتایی آدما یه سری کارا میکنند که با خودت میگی این دیگه هیچ تغییر بزرگی نمیکنه. این دیگه همینی که هست میمونه و مثل خمیرِ سفت شدهی مجسمهسازی، ثابت میمونه.
اما واقعیت با این تصورِ ما، کاملا متفاوته.
فراموش نکن آدما تغییر میکنند. اگه تغییر نکنند، آدم نیستند.
وقتی که تونستی بپذیری آدما، آدم هستند؛ اون موقع وقتشه خودت باشی. اجازه ندی نقابای مختلف رو صورتت قرار بگیره. اجازه ندی تو شرایط مختلف، جورای متفاوت رفتار کنی.
وقتی پذیرفتی آدما آدمن و تغییر میکنند، دیگه وقتشه بهخاطر هیچکس، خودِ واقعیت رو تغییر ندی. اون موقع میشی بهترینِ خودت.
آدما تغییر میکنند. اگر بخوای تو هر دوره، به خاطرشون تغییر کنی، تا آخر عمر همش باید عوض بشی.
تغییر بد نیست. اما تغییر به خاطرِ خوش اومدن بقیه، خیلی بده. من خیلی وقتا خودمو بهخاطر بقیه تغییر میدادم. یا تظاهر میکردم به اونی که اونا ازم میخوان. بعضی تغییرا خیلی خوب بودن. به بهتر شدن من کمک کردند. اما خیلیهاشون اصلا اونی نبودن که من میخواستم. من رو از جویانِ واقعی دور میکردند.
اگه خواستی تغییر کنی، یه سر به خودت بزن. ببین این تغییرِ جدید، خواستهی جویانِ یا خواستهی فلانی و فلانی. اگه خواستهی جویان و فلانیها بود، تغییر کن. اما اگه فقط خواستهی فلانیها بود، هرگز تغییر نکن.
آخرشم اینو یادت باشه که آدما چون آدمن، نمیشه پایههای زندگیت رو، روی اونا سوار کنی. چون آدمن و آدم تغییر میکنه. یه دفعه میبینی کلِ ساختمونت ریخته و تو میمونی و خرابههای بم.
فونداسیونِ ساختمونِ زندگیت رو، روی ارزشها و باورها و هدفهای درونیِ خودت سوار کن.
هیچ چیز، جذابتر از کسی نیست که همیشه خودشه!