ویرگول
ورودثبت نام
جابر صادقی
جابر صادقی
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

چینی ها میگن خدا نیاره روزی رو که ...

صبح در حالی که از تصمیمات روز طولانی قبل منگ بودم، نشستم توی ماشین امید. یک کتاب صوتی جدید به نام زمان دست دوم در حال پخش بود. بخش هایی ازش رو روزهای قبل توی ماشین شنیده بودم. روایتهایی از شوروی، جنگ سرد و فروپاشی بود. طبق معمول من هم مشغول فکر کردن به روز گذشته و کارهای امروزم شدم.

روز گذشته تا دیروقت مشغول بررسی وضعیت چابکی تیم های تولید نرم افزارمون در بدنه اجرایی شرکت پیمانکارمون بودیم. سرعت تصمیم گیری ها خیلی بالا بود. اضافه شدن لاگ روزانه، ایجاد بک لاگ محصول، بک لاگ اسپرینت، جلسات دیلی، اسپرینت رویو، اضافه شدن تیم های جدید و ...

در همین حین در بک گراند شوروی فروپاشیده بود و از زبان پیرها و جوانترها روایتهایی در حال پخش بود. خیلی حواسم به روایت ها نبود. یه لحظه یکی از راوی ها گفت : چینی ها میگن خدا نیاره روزی رو که مجبور بشی توی زندگیت دوره تغییرات شدید رو ببینی. ناخداگاه حواسم به روایت جلب شد. روایت از زبان مردی بود که به موقع از تغییرات ساختاری شوروی و آزاد شدن تجارت استفاده کرده بود. دلالی کرده بود و الان که روسیه شکل گرفته بود، برای خودش صاحب یک کلینیک چشم پزشکی شده بود. جمله آخرش این بود : اگه الان کسی کمتر از من کالباس میخوره، مشکل من نیست. شما که میخواستید کاپیتالیسم بیاد رو کار. آرزوتون بود! پس اینقدر فریاد نزنید که گول تون زدند...

دیگه ادامه روایتها رو متوجه نمی شدم. ذهنم قفل شده بود روی تجربه تغییرات شدید. آیا میزان تغییرات چابکی و اسکرام رو روی آدم ها به درستی در نظر گرفتیم؟ میترسم این وسط یکی دلال بشه و از آب گل آلود ماهی بگیره یه جماعتی هم دلشون برای همون شیوه سنتی تنگ بشه.

https://taaghche.com/book/74361



اسکرامچابکیتغییراتفروپاشی شورویجنگ سرد
علاقه مند به حوزه مدیریت فرآیند و بهبود کسب و کار از طریق فناوری اطلاعات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید