ای دورترین نزدیک، ای گمشده در جانم
کفری، و یقین دارم حاصل شده ایمانم
تا مستبدی چون تو در کشور خوابم هست
در کوچ به بیداری آواره و حیرانم
آنجا که قرارم بود ترجیح فرارم شد
شد خاطره زندانم، هرچند گریزانم