کامیشا | Kamisha
کامیشا | Kamisha
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

هزاران غیبتِ کبری.

عکس تزئینی..
عکس تزئینی..

بزرگترین دستاورد این غیبت کبری، این بود که چشمام رو عمل کردم. فاصله ی بین امتحانای ترم پیش دانشگاه و عمل چشمم، انقدر سریع و ناگهانی گذشت که تا همین چند هفته پیش، هیچ لذتی از زندگیم نبردم.

نمیتونم بگم چه حسی دارم. بعد از بیست و اندی سال، دیگه عینک نمیزنم و مَنی که حتی با عینک می خوابیدم، الان بدون عینک و کاملا واضح دارم این متن رو تایپ می کنم..

دستاورد بعدی این بود که معدل ترم پیشم خیلی خوب شد. ( ایموجیِ بچه درس خونِ دانشگاه )

دستاورد های بعدی رو خیلی یادم نمیاد.

چند روز دیگه هزار و چهارصد و دو برای همیشه تموم میشه. خوشحالم که داره تموم بشه. برای چهارصد و سه، کلی تصمیمات هیجان انگیز دارم.

این روزهای آخر سال داره غمگین می گذره. اتفاقاتی که میوفته، تصمیمات ناگهانی ای که مجبورم به زور بچپونم تو زندگیم و دلتنگیِ بی امانی که دست از سرم بر نمیداره ..

خلاصه که باز هم زندگی آنچنان که باید بر وقف مراد نیست. اما مگه دست اونه ؟

بر وقف مرادش میکنم .




هیجان انگیزروزمرهسال نونویسندگیاتفاقات خوب
روزمره نویس | حقوق‌خوانده‌ای که عاشقِ دنیای فروید شد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید