در این مقاله می خواهم به مباحث مربوط به مربیگری تیم حرفه ای و همچنین اسکرام حرفه ای بپردازم. در دوره “مربیگری تیم”، برای اسکرام مسترهایی که می خواهند وضعیت مربیگری خود را بهبود دهند، مباحث جالب زیادی را متوجه شدم.
اول از همه، می خواهم متذکر شوم که مدل ها و اصطلاحاتی که من از آنها استفاده می کنم و در مورد آنها بحث می کنم مال من نیستند. آنها از جلسات تمرینی و مربیگری متعلق به ورومن هستند. ارتباطی که من با اسکرام ایجاد می کنم تعبیر من است.
وقتی سازمان ها با اسکرام شروع می کنند ، اولین کاری که انجام می دهند تشکیل تیم ها است. تیم های اسکرام با تیم های توسعه. بعضی اوقات در یک انفجار بزرگ، گاهی اوقات ناشی از تغییرات سازمانی رو به افزایش، اما همه چیز با تیم ها شروع می شود. تیم ها اساس اسکرام هستند. بدون این ساختار بنیادی، اسکرام وجود ندارد.
اما تیم دقیقاً چیست؟ چه زمانی گروهی از افراد تیم هستند؟ چه چیزی آنها را به یک تیم تبدیل می کند؟ و وقتی تیمی در کنار هم قرار می گیرند ، بر چه اساس است؟ اصلا آیا آنها می خواهند تیمی شوند؟ و چرا ممکن است که این مسئله مهم باشد؟
وقتی گروهی از افراد را در یک اتاق قرار می دهید ، هنوز تیم تشکیل نشده است. چیزهای بیشتری برای این منظور لازم است. آنها به یک هدف مشترک، یک مقصود رایج نیاز دارند. این چیزی است که آنها روی خودشان کار می کنند یا به آنها گفته شده است که انجام دهند. حتی وقتی آنها این هدف مشترک را دارند ، آیا آنها را به یک تیم تبدیل می کند؟ اگر این افراد مختلف به طور جداگانه با اهداف یکسان کار کنند ، آیا این کار تیمی است؟ می توانم بشنوم که فکر می کنید: “نه …”.
این همان چیزی است که به بسیاری از افراد در سازمان ها اجبار می شود. برخی دیگر تصمیم می گیرند که گروهی از افراد نیاز است که با هم همکاری داشته باشند و کنار هم قرار بگیرند: یک تیم اسکرام متولد می شود! از نظر فنی می توانید آنها را تیم بنامید. سؤال این است: “آیا مجموع کار این افراد منجر به ارزش ، بهره وری و هم افزایی بیشتر از زمانی خواهد شد که افرادی باشند که منفرد روی این اهداف کار می کنند؟”
در اینجا در مورد اهداف و مقاصد صحبت می کنم. با این حال ، من تیم های اسکرام زیادی را دیده ام که بدون مقصود و هدف شروع به کار می کنند. فقط توده انبوهی از کار.
این نقطه شروع ما است.
وقتی تیم ها را بررسی می کنیم می توانیم چند مرحله مختلف را تشخیص دهیم. من از مدل ورومن در مراحل توسعه تیم استفاده می کنم. او مدل خود را بر اساس کار کاتزنباخ و اسمیت ساخت. می توانید اطلاعات بیشتری درباره تفسیر کار او در اینجا بخوانید.
هدف از این مقاله این نیست که به طور کامل این مدل توضیح داده شود ، اگرچه فکر می کنم به دلایل زیادی می تواند ارزشمند باشد. دلیل اینکه می خواهم این مدل را نشان دهم این است که میخواهم ذهن شما را به فکر کردن در مورد تیم های اسکرام که ایجاد می شوند اما در واقع یک تیم نیستند، معطوف کنم.
شاید آنها حتی لازم نیست که وجود داشته باشند. شاید آنها یک “تیم باغ اختصاصی” باشند همانطور که ورومن می گوید. همه آنها چمن مخصوص به خود را دارند که روی آن کار می کنند. آنها تخصص خود را دارند. آنها به طور مستقل از بقیه کار می کنند ، برای اینکه کار خود را تمام کنند به دیگران در تیم نیازی ندارند. اگر یک عضو تیم کار خود را تمام نکرده باشد ، ممکن است آنها را آزار دهد ، اما به همان اندازه ممکن است آزار دهنده نباشد. اگر کسی به علفهای هرز خود که بعداً به چمن دیگر منتقل می شود توجه نکند، آنها را آزار می دهد – کارهای بیشتری برای آنها ایجاد می شود… شاید آنها از همان آب استفاده کنند اما برای آبیاری گیاهان خود. نه بیشتر.
در یک تیم کاری افراد واقعاً به یکدیگر وابسته هستند تا بتوانند کار خود را انجام دهند و به اهداف خود برسند. آنها به دنبال ارتباط هستند ، با هم کار می کنند ، و بیشتر به یکدیگر کمک می کنند. به افراد یک تیم می توان دستور داد که با هم کار کنند ، اما آنها تنها در صورتی که برای خودشان تصمیم گیری کنند، واقعاً این کار را انجام می دهند.
زمانی که افراد در این مرحله از خارج از تیم مجبور شوند یک تیم کاری شوند ، احتمالاً به یک تیم مشکل ساز تبدیل می شوند.
این یک جنبه مهم برای تحقق بخشیدن است زمانی که شما درون تیم های اسکرام مشغول هستید یا در کنار آن، به خصوص اگر شما اسکرام مستر باشید آیا این مسئله برای افراد مهم است که یک تیم نباشند؟ آیا آنها می خواهند بخشی از یک تیم باشند؟ آیا آنها حرفی برای گفتن دارند؟
وقتی در مورد یک تیم عالی فکر می کنیم ، چیزی مرموز در مورد آن وجود دارد. هم افزایی و انسجام وجود دارد. اعتماد. کار دو نفر بیشتر از مجموع کارهای فردی آنهاست. این همان چیزی است که ما هنگام مربیگری تیم یا وقتی در یک تیم کار می کنیم به دنبال آن هستیم.
در مورد مواضع مختلف اسکرام مستر بسیار نوشته شده است. من می خواهم به طور خاص در مورد اسکرام مستر به عنوان مربی تیم صحبت کنم.
درک اینکه چگونه تیم به تیم تبدیل شده است می تواند به شما به عنوان اسکرام مستر کمک کند تا تیم را به سمت انسجام و هم افزایی بیشتر هدایت کنید. این باعث می شود تیم به مکانی امن و شاد برای کار تبدیل شود. آگاه باشید که با ارزیابی این مسئله ، این تیم هرگز نمی توانست تیم اسکرام باشد یا اصلاً هیچ وقت نیازی به تیم اسکرام بود؟
من یک مقاله جداگانه در مورد اسکرام مستر به عنوان مربی تیمی اختصاص خواهم داد و اینکه چه ستون هایی برای هدایت تیم به سمت انسجام و هم افزایی بیشتر مهم هستند.
خلاصه
همه تیم های اسکرام به عنوان یک تیم شروع نمی شوند. این ممکن است به این دلیل باشد که:
و / یا
۲- آنها در دستیابی به اهداف خود یا انجام کار خود هیچ وابستگی ندارند
و / یا
نقش اسکرام مستر می تواند این باشد که این مسائل شفاف شود و به تیم کمک کند تا تصمیم بگیرد که در آینده چه کند.
بیایید احترام بگذاریم و در مورد نیازها و توانایی های آنها با مردم صحبت کنیم. بیایید فقط با صراحت همه را در یک تیم رها نکنیم و انتظار داشته باشیم که اسکرام مستر موانع آنها را برطرف کند زیرا آنها در راه رسیدن به یک تیم فوق العاده هستند. بیایید یک تیم را بر روی افراد اعمال نکنیم ، اما بگذارید اعضای تیم بصورت بالقوه در انتخاب هایی که انجام می شود شرکت کنند. این اولین قدم برای تیم عالی اسکرام است!
با تشکر از سیورد کرانندونک، ماچا گیلینگ و استیو ترپس برای کمک به من در بهبود این مقاله. و البته ورومن بخاطر الهام بخشی و دانش مربیگری تیم.
لینک مقاله اصلی:
https://www.scrum.org/resources/blog/people-are-called-team-scrum-are-they-really-team