ویرگول
ورودثبت نام
کتایون آتاکیشی‌زاده | Katayoon Atakishizadeh
کتایون آتاکیشی‌زاده | Katayoon Atakishizadeh
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

آنگاه که برای نوشتن به همه چیز چنگ می‌زنم

اگرچه دستت به خونم آلوده نشد،
فکر نکن می‌شود اسم قاتل را از روی تو برداشت!
آرزوهای من تو را نخواهند بخشید!

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
#پروکائین (۲۰ خرداد ۱۴۰۰)


•••
گاهی تمام وجودت عکس می‌شود؛
قاب می‌شوی روی یک شومینه‌ی قدیمی.
شاید، گاهی، نگاه کسی، غبار را از روی تنهایی‌هایت پاک کند.

#کتایون_آتاکیشی‌زاده


•••
او ترس را با لبخند نشان می‌دهد؛ جیغ نمی‌کشد.
و اکنون لبه‌ی پرتگاهی ایستاده؛
می‌خندد؛ عمیق و بلند،
دلش را می‌گیرد، سرش را عقب می‌دهد.
خنده نشانه‌ی شادی‌ست؛
همه می‌شنوند اما،
هیچکس، هرگز نخواهد فهمید، فریاد بلند وحشت‌زدگی‌اش را... .

#کتایون_آتاکیشی‌زاده
#آنچه_شب‌ها_آشکار‌_می‌شود


کتایون آتاکیشی‌زادهغریقنویسندگیمتن کوتاهمتن کوتاه ادبی
از من چیزی جز نوشته‌ها باقی نخواهد ماند!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید