ویرگول
ورودثبت نام
کاوه کارگر
کاوه کارگر
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

رهبر کسب و کار خود نباشیم 3- رهبر مخاطبان خود باشیم


در یادداشت اول از سری " رهبر کسب و کار خود نباشیم " به این موضوع پرداختیم که همیشه برای پیشرفت باید معیارهای سنجش درستی داشته باشیم.

به جای تکیه بر درآمد و سود آوری می‌شود از معیارهای عمیق‌تری استفاده کرد مثل تجربه مشتری و تبدیل او به مشتری وفادار توجه کنیم

در" یادداشت دوم " به این موضوع پرداختیم که اگر دید بلند مدت و پایداری برای کسب و کارمان داشته باشیم ، می‌شود از رقابت شدید و پیروزی‌های کوتاه مدت در برابر بقیه صرف نظر کرد.

و به جای این که رویای بقیه را دنبال کنیم ، به رشد و توسعه رویای شخصی خودمان در کسب و کار بپردازیم.

کاری که گوگل در مقابل رقیبش یاهو انجام داد و چند سال پیشتازی یاهو را قبول کرد ولی در عوض با توسعه درون سازمانی اکنون قیاس این دو موتور جستجو کمی مضحک به نظر می‌رسد.

حکایت بالا را می توانید اینجا بخوانید.

در بخش سوم می خواهم پا را یک قدم جلوتر بگذاریم. همانطور که خدایگان بازاریابی " ست گادین " در کتاب قبایل خود اشاره می‌کند.

"همه دوست دارند جز یک طیف تاثیرگذار و همفکر خود باشند. "

این وظیفه در کسب و کار هم به دوش ما به عنوان صاحب کسب و کار است و یا شمایی که می‌خواهید یک استارت آپ راه اندازی کنید.

چند دلیلی که در دو یادداشت اول آوردیم پایه و اساس این تفکر را در بر داشتند.

  • به جای فروش به کمک و خدمت رسانی متمرکز شویم
  • به جای رقابت های سخت ، هوشمندانه به دنبال رشد و توسعه پایدار باشیم
  • رویا و رسالت شخصی خود را در کسب و کار دنبال کنیم
  • تجربه مشتری را جایگزین تبلیغات در نظر بگیریم
  • در نهایت ایده و چرایی شروع کار خود ما می تواند باعث شکل گیری طرفداران بسیاری در اطراف ما باشد ، آنها را بیابیم

خیلی از مفاهیم دیگر در کسب و کار در دل همین چند سطر وجود دارند که بعدا به تفصیل درباره آنها صحبت می‌کنیم.

یک مثال شیرین :

تشریح موارد بالا را در یادداشت بعدی پی گیری می‌کنیم اما برای درک بیشتر مفاهیم بالا از مثال استفاده می‌کنیم ، با من همراه شوید.

رهبر شدن برای مخاطبان در لایه اول می‌تواند به محبوب بودن و دوست داشته شدن توسط آنها محدود شود.

بیاید فرض کنیم که علاقه زیادی به آشپزی داریم و صاحب یک رستوان هستیم ، اگر به این کار علاقه داشته باشیم بی شک کیفیت غذایی که به دست مردم می‌دهیم برایمان مهم می‌شود.

نه به خاطر این که کیفیت غذا معرف ما باشد ، چون به عنوان کسی که به آشپزی علاقه دارد نمی‌توانیم غذایی با کیفیت پایین را درست کنیم.

یک فرض دیگر به داستان اضافه می‌کنیم محل رستوران جایی است که کشش قیمت منوی شما را دارد.

خوب اولین چالش می‌تواند رستوران های دیگر در محل باشند که با کیفیت پایین‌تر و ارزان‌تر به مشتریان سرویس می‌دهند.

یا توان مالی آنها اجازه می دهد برای از میدان بیرون کردن رقبا قیمت را برای تصاحب بازار پایین می‌آورند و کمی با ضرر و یا بدون سود می فروشند.

اگر وارد این بازی بشویم و قیمت را پایین بیاوریم برای پوشش هزینه ها مسلما کیفیت هم کمی پایین می‌آید.

اینجا شاید به صورت موقت برنده بازی این رقابت کوتاه مدت شویم

ولی در ناخودآگاهمان از این کار راضی نیستیم و از کیسه عزت نفسمان خرج می‌کنیم.

گر چه این بازی کاهش قیمت همچنان ادامه خواهد داشت و هر ساله فشار بیشتری از جانب رقیبان در این مسابقه به ما وارد می‌شود.

کم کم و به مرور این فاصله بین استاندارد ذهنی ما به عنوان کسی که عاشق آشپزی است و سرویس با کیفیت پایین‌تری که برای رقابت به دست مردم می‌دهیم ، بر روی ما اثر می‌گذارد و باعث می‌شود شور و شوق سابق را نداشته باشیم.

فکر کنم بقیه داستان برای همه ما واضح باشد که چه می‌شود.

حالا بار دیگر وارد این سناریو می‌شویم ، این با کیفیت را کاهش نمی‌دهیم و وارد بازی کاهش مدام قیمت ها نمی شویم.

چه راه هایی برای بقا و پیشرفت جلوی پای ما قرار دارد؟

به جای این که به دنبال مشتریانی باشیم که نسبت به قیمت حساس هستند و هر کجا قیمت پایین‌تری ببینند به آنجامی‌روند باید به دنبال مشتریانی باشیم که ما را دوست داشته باشند.

اینجاست که تجربه مشتری و چرایی شروع کسب و کار و علاقه ما پر اهمیت می‌شود.

اگر " مشتریان تجربه عالی " در رستوران ما داشته باشند و بتوانیم احساس خوبی به آنها منتقل کنیم ، دیگر بازی بر سر قیمت شامل حال ما نمی‌شود.

" علاقه ما " باعث می‌شود که خلاق‌تر از بقیه بتوانیم سرویس های خود را مشتری پسندتر کنیم و هر وقت رقبا خواستند از ما تقلید کنند ، می توانیم با تکیه بر علاقه و خلاقیت خود یک قدم از آنها جلوتر باشیم.

"چرایی شروع کار" هم در ایجاد تغییر بالا به ما کمک می‌کند و هم به ما یادآوری می‌کند که چرا وارد این حرفه شده‌ایم

این یادآوری ما را از رقابت های زودگذر بر حذر می‌دارد و به جای آن ما بر روی توسعه پایدار و بلند مدت وقت و انرژی می‌گذاریم.

برای این تبدیل مشتریان در سناریو بالا به مشتریان وفادار راه های بسیاری وجود دارد که آن را خلاقیت و تحلیل شما از موضوع می‌سپارم.

خوشحال می‌شوم راهکارهای شما برای این رستوران را در کامنت ها بخوانم







کسب و کاررهبریکاوه کارگرتجربه مشتری
یادداشت های من در ویرگول برآیند دغدغه ها و تجربیات روزانه‌ام با صاحبان کسب و کار است هر هفته دوبار توی ویرگول می بینمتون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید