به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....
به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

عشق یخی پارت_9



نگاهی به اتاق انداختم .


اتاق ۱۲متری با یه تختی که ازیک نفره کمی بزرگتر بود و


یه تخت بچه .


آقای رحمانی در اتاقو بست .


_ به زودی این اتاق ماله تو میشه و این یکی اتاق هم اتاق مهمان هست .


بهتره وسایلت رو اتاق بهارک بزاری .


خدمتکار توی اشپزخونه است ،


کلید ها رو ازش بگیر و تا شب بهارک رو پرستارش میاره .


و تا اومدن اقا تو همراه پرستار تنهایی ...!


سری تکون دادم .


اخمی کرد گفت : _ بهتره انقدر دست و پا چلفتی نباشی پرستار ،


بهارک تورو تو جیبش میزاره من رفتم ...


و سمت پله ها رفت .


با رفتنش نفس اسوده ای کشیدم .


سمت اتاق رفتم وارد اتاق شدم .


یه قسمت از اتاق کمد بزرگ دیواری بود .


زیپ کیفمو باز کردم و بلوز دامن ساده ای از توش دراوردم .


بلوزو دامنو جای مانتو شلوار پوشیدم .


و مانتو شلوارمو تا کردم تو ساک دستی کوچیکم گذاشتم .


موهای بلند بافته شده ام رو توی بلوزم کردم و روسریم رومحکم دور سرم پیچیدم .


نگاهی توی اینه به چهره ام انداختم .


پوستی سفید گونه هایی که کمی گلبهی رنگ بود و چشم هایی بین مشکی و قهوه ای



دستی به ابروهام کشیدم و


نگاهم روی لوازم ارایش روی میز ثابت موند .


یاد بی بی افتادم ،


که هروقت اگر میخواستم از مغازه مریم خانوم لوازم ارایش بخرم دعوام میکرد


میگفت : _ یه دختر تا توی خونه هست ارایش نمیکنه ...!


و منم به خاطر اینکه ناراحت نشه و تا یک هفته سرم غر نزنه هیچ وقت نمیخریدم .


نگاهم رو از رنگ های وسوسه برانگیز گرفتم و سمت در اتاق رفتم ،


نگاهی به دمپایی های تو خونه ای ام .....

ادامه دارد...

برای مطالعه پارت های قبل و بعد رمان فووووق جذاب و واقعی عشق یخی رو همین متن کلیک کنید.?




سلام عزیزای دلم رمانه عشق یخی بسیااار جذاب و طولانیه و هرکی کاملشو میخواد تو چت پیام بده حتمااا بگه که کامله رمانه عشق یخی رو میخوام ??????

رمانعشق یخیدراممهیجداستان
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ... و خدا برای من کافیست❤
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید