
تصویری که مشاهده می فرمایید با استفاده از هوش مصنوعی Dream Studio ساخته شده است .
در خلوت خود
به رقص شاخ و برگ درختان می نگرم
ارواح تاریکی همچو پروانه ای
به دور روح پژمرده ام می چرخند
افتادم !
چون برگی خزان ، افتادم
پوسیدم و نالیدم
نالیدم و از هم گسستم
نوشته های مرا بیهوده دیده ای ؟
همچون برگی پوسیده
فراموش خواهم شد
براستی بی ارزش ام !
منکر آن نیستم
مواقعی با خشم نوشتم
یا با چشم هایی خیس و قلبی شکسته
اما چه اهمیت دارد برای من
کسی آن ها رو نخواهد خواند
می نویسم ، اما هیچگاه از غم وجودم کم نشده
بارها برای فردی خیالی نوشتم
گاهی می اندیشم تنها یک خیالی بیش نیستم
در توهمات خود لانه ای برای خود درست کرده ام
شاید باید آن را به آتش بکشم
اگر بمانم در چرخه تکرار توهمات خود گیر خواهم افتاد
هیچگاه به دنبال آن نبودم کسی مرا دوست بدارد
آنگاه که زیر درختی تنومند دفن شوم
دگر افکارم مرا آزار نخواهند داد
نتوانستم همانند بقیه باشم !
این غم از کجاست که تمامی ندارد
تمام لحظات زندگی ام دنیا را پوچ پنداشتم
مرگ ! شاید دارویی باشد
البته نوش دارویی بعد از مرگ
شاید این آخرین نوشته ام باشد
نمی دانم !
بعد از مرگ ما کسی اشک خواهد ریخت ؟
قطرات اشک آنها چه ارزشی خواهد داشت برای ما
آنگاه که روح در بدنمان بود خبری نگرفتند
لعنت به نوشته های من که بی ارزش اند
و در نهایت غم است که در سینه ام باقی خواهد ماند
این متن بصورت فی البداهه به قلم محمد خطیری نوشته شده است .