Khvtiri
Khvtiri
خواندن ۱ دقیقه·۲ روز پیش

شبح ، شب بی ماه و ستاره | به قلم محمد خطیری

در هنگام نوشتن به موسیقی Hypocrisy - Untli the End گوش داده ام و تصویری که مشاهده می فرمایید با استفاده از هوش مصنوعی Gemini ساخته شده است .


با من در دشت ها قدم بزن

دست سرد مرا بگیر

رقص لاله ها و آفتاب گردان ها زیبا نیست ؟

صدای آن ها را می شنوی ؟!

می خواهند روح از بدنم جدا شود

وقت رفتن رسیده دوست دیرینه من

دگر جز خاطره ای

از من چیزی باقی نخواهد ماند

بیزارم از حلقه تکرار زندگی



دست هایت را رها کردم که سقوط کنی

قلب سخت تر از سنگ مرا ببین

دگر هیچ اثری از عشق دیرینه ام نیست

رهایت کردم که در تاریکی غرق شوی

خورشید و ماه من غروب کرده اند

من شبح شب بی ماه و ستاره ام

من آن آفتابگردانم که تا صبح نظاره گر درخشش ماه بوده

امیدم نا امید شد و طلوع نکردی

نسیمی تا صبح نوازش داد مرا

پیکر پژمرده ام را ببین

چه کسی فکرش را می کرد که ماه اشک بریزد


این متن بصورت فی البداهه به قلم محمد خطیری نوشته شده است .
شعرداستانرمان
ی آدم عادی توی ی دنیای غیر عادی !
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید