در خیابان های پاییزی قدم می زد?
باران به چترش می خورد و ریتم دل انگیزی ایجاد کرد ?
یاد روزی افتاد که این ریتم رو با یکی دیگر تجربه کرده بود ✨
یادش افتاد که این ریتم را یکی به او آموخته بود?
یاد روزی افتاد که کنار شومینه بوی کیک مادر بزرگش همه جا پیچیده بود?
یاد روزی که با دوستش قهر کرده بود و گریه می کرد ??
یاد روزی که مادر و پدر تصادف کردن و تنهایش گذاشتن ??
یاد روزی که ساعت ها منتظر دیدن چهره ی مادرش و ختده ی پدرش بود ??
یاد روزی که اعتماد بی جا کرد ❤?
یاد روزی که اعتمادش اورا تنها گذاشت ❣️
اشک بر گونه هایش جاری شد?
چشمانش خیس شد ?
و یاد ها از بین نرفت:)