رهرو·۳ سال پیششهر پوچوقتی نفسم یارم نشدحتی خداهم همراهم نشدباید میگرفتمت راحت ا پشتکه تنها فانتزیمم حقیقت نشدخسته و بیجون کنارم همینتنهام تنهام تنها ترینمیگذره…
Kiyana·۳ سال پیش?خیابان های پاییز?در خیابان های پاییزی قدم می زد? باران به چترش می خورد و ریتم دل انگیزی ایجاد کرد ? یاد روزی افتاد که این ریتم رو با یکی دیگر تجربه کرده بود…
رهرو·۳ سال پیشبی نامن یهبی تعادلبیماربی عقلبی داربی سوادبیکاربی شعور بی جابی سازکه بی گداربی تاقتبیدارممن یه خستمخسته از بی نا های تو زندگیمکه منو بیجا از آسو…
Fatemah babaee | فاطمه باباییدرکتاب باز·۳ سال پیشگذشت و می گذرد، ولی من همانم که بودم!روز ها، ماه ها و سال ها می آیند و میروند و ما هر روز پیر تر میشویم و از جوانی ما فقط یاد و خاطره میماند به قول صاعب تبریزی:آنچنان کز رفتن گ…