شب چهاردهم بالغ می شوی و کامل
قرص کامل تو با چشمانمان چه دلبری می کند
هر کس تو را بیند
وصف تو را خواهد گفت
مغروری و پر نور
لقب به خود می دهی که که
سلطان. شب های تانم
کسی نیست دیگر مانند ام
ای ماه
بعد شب چهاردهم حال تو را خریدارم
کوچکی و مغموم الحال
از بزرگی آسمان هرسناک
از ترس فراموشی
حتی خواب را از چشمان خود ربودی