هر صبح، کولهبار سنگین «زنده بودن» را به دوش میگیریم و از قله بیافتخار و «رفته از یادِ» روزمرگی بالا میرویم.
در انتها، خسته از رنج و ملال و فکر، خمیده بر زانوان بیحس و خسته، خود را به پایین میکشانیم، تا کنار بستر رخوتناک خواب!
تا شب و روز دیگری را آغاز کنیم.