ورود زوج سالخوردهِ سیاه پوش باچشمانی به خون نشسته به دفتر خبر از داغ وغمی عظیم از فراق فرزندی می داد که تنها یادگارش فرشته ی کوچولویی بود دست در دست مادربزرگ با صورتی به غایت ماتِ نبودن والدینش.
وقار و متانتی در کلام و نگاهشان بود که دلت می خواست ساعت ها به احترام حضورشان بایستی و نگاهشان کنی،همچنان سرِپا محو نگاه غمبار ایشان بودم که حضور منشی همراه با فنجان قهوه تلنگری شد تا پشت میز نشسته ایشان را به نوشیدن چای یا قهوه دعوت کنم،اینکه بی تعارف لیوانی آب طلب کردند نشانه ای بود بر وجود بغضی فروان در گلو که چاره اش شکستن و ریختن اشک است اما حضور طفل معصوم سببی بود برای فروخوردن بغض با جرعه جرعه ی آب تا بر داغ دل نشسته اشکی شود به وقت خلوت پیران عاشق.
فضای دفتر که مهیا شد با نقل تماس چند روز پیش ادامه دادم:فرمودید بابت مرگ دختر تان قصد پیگیری دارید!به موازات درآوردن عینک از جیب کت،نگاهِ مردد و نگرانش به دختربچه می گفت در حضور وی راحت نیستند.بنا بر سوابق گذشته برای چنین مواقعی پیش بینی لازم را کرده بودم،حضور منشی با عروسکی به دست بهترین بهانه برای خروج نوه ی تیمسار از جلسه بود.
تیمسار:جناب وکیل شرایط روحی بنده ومهربانو برای نقل مسئله مناسب نیست،امیدوارم با مطالعه گزارش پلیس، پزشکی قانونی ویادداشت دخترم بتوانید راه حلی پیدا کنید.
همان روزی که پستچی نامه ی دخترِ تیمسار را تحویل می دهد از دایره ِمرگ مشکوک آگاهی تماس گرفته،خبر فوت زهره و به کما رفتن علی نیزمخابره می شود.بلافاصله بلیط پرواز تهیه کرده به اتفاق مهربانو راهی می شوند.یکساعت و چند دقیقه پرواز فرصت خوبی بود تا یادداشت زهره خوانده شود،حتما کارِ خدا بود تا قبل از رسیدن به پزشکی قانونی از یادداشت زهره مطلع شوند:
بابای خوبم سلام،به احتمال زیاد زمانی که این نامه به دستتان می رسد من کنارتان نیستم.حدود یک ماهِ پیش ناخواسته متوجه صحبت های علی با زنی به نام فتانه شدم ،از آن روز تا زمان تحریر این یادداشت شروع کردم به یادآوری رفتارها و صحبت های علی از دوران نامزدی تا همین چند ماه پیش که برای چندمین مرتبه گفت:باید از شما برای راه اندازی شغل جدیدش پول بگیرم.نقطه عطف صحبت های علی با فتانه،طراحی نقشه ای بود برای از بین بردن من وطعمه قراردادن درنا برای رسیدن به اهداف کثیفش...
محتوای نامه ی زهره و متن پیام های ارسالی از خط علی به فتانه موید طراحی نقشه ی قتل زهره بود اما به کما رفتن علی به عنوان متهم اصلی مانع طرح شکایت علیه وی بود و باید تمام تمرکزم را معطوف فتانه می کردم تا وی را در قالب کسی که در طراحی نقشه و ترغیب علی به اجرا کردن نقشه کمک کرده به عنوان معاون ارتکاب جرم تحت تعقیب قرار دهند.هرچند که عملی شدن این خواسته نیز با چالش هایی مواجه می شد اما این تنها راه تسکین و آرامش قلبی پدر و مادر داغ دار بود ولو بی نتیجه!
لذا بنا بر روال و رویه ی غالب در چنین موضوعاتی معلومات موجود را در قالب کد های قابل توجه نوشته،شروع کردم به تنیظم پیش نویش:
علی و فتانه نزدیک به یکسالِ پیش با هم آشنا می شوند،علی از همان ابتدای رابطه شروع به بدگویی از همسرش و خسته شدن از زندگی با دختر لوس و یکی یک دونه ی خانواده ای ثروتمند که مدام ثروت پدرش را به رخ وی می کشاند، نقل ِتحقیر مدام و سرکوفت زدن های زهره در اطلاعات علی به فتانه راجع به مال و اموال زهره و...سبب پیشنهادی از سوی فتانه می شود که حضور درنا به عنوان تنها نوه ی تیمسار و یادگار دخترش به اجرا شدن نقشه کمک می کند.
فتانه:چند وقت پیش در صفحه حوادث روزنامه خواندم که مردی زنش را کشته بود و خانواده ی زن تقاضای قصاص داشتند اما حکم قصاص به دو دلیل قابل اجرا نبود:1- بابت تفاوت جنسیت قاتل و مقتول*خانواده زن باید نصف دیه کامل را به خانواده ی شوهر می دادند*تا حکم اجرا شود2-چون این زن وشوهر فرزند صغیر داشتند اجرای حکم قصاص مشروط بود به بالغ شدن طفل یا پرداخت سهم طفل از دیه پدرش به عنوان امانت در صندوق دادگستری *...
تشریح این وضعیت در چندین پیام ارسالی به علی منتج به این نقشه می شود تا علی در راه سفر به مشهد با حل کردن قرص برنج در نوشیدنی زهره کاری کند تا مرگ وی طبیعی به نظر برسد،زهره پس از اطلاع از نقشه ی علی و فتانه:
باباجان، من زیر سایه ی شما و مادر،علاوه بر عشق و مهربانی به همسر و خانواده در زندگی آموخته ام حتی المقدور از قضاوت دیگران پرهیز کنم،لذا قبل از دلخوری از علی شروع کردم به مرور زندگی و رفتارم با علی،شما مرا طوری تربیت کردی که در هر وضعیتی حرمت و احترام شوهرم را به عنوان آقای خودم حفظ کنم،کاستی ها و کمبودهایش را با عشق و محبت نادیده بگیرم اما زمانی که نقشه ی این دو را برای از بین بردن من و رسیدن به مال و اموالم شنیدم...
بابا جان از باب احتیاط و در نظر گرفتن احتمالات، چند روز پیش در دفتر اسناد رسمی اقرارنامه ای تنظیم کردم*و در عقد صلح بلاعوض*تمام آنچه که سبب طمع علی برای ارث بری از من شده بود را به نفع شما و مادر منتقل کردم که ای کاش شبِ مهربرون به جای یک سکه بهار آزادی هزار سکه مهریه می کردم که اگر چنین بود به عوض نقشه ی مرگ آنی علی، وصیت می کردم تا با گرفتن آخر ریال مهریه ام از علی توسط شما و درنا *مرگ تدریجی او را رقم بزم ...
به موازات علی که نقشه ی مرگ زهره را عملی می کرده،زهره نیز با جستجو در گوگل به اندک اطلاعاتی از دنیای پزشکی دست یافته دسر دوست داشتنی علی را طوری تهیه می کند تا... میزِ چای بعد از شام با شکلات دست سازِزهره یادآور تابلوی شام آخر و...
بابا جان، علی مرا با قرص برنج مسموم می کند اما من با تمام عشق و علاقه ام به وی برایش دسرِ دوست داشتنی اش را درست می کنم تا کنار چای نوش جان کند و من نیستم که ببینم اجل امانش می دهد تاآخرین تکه ی شکلات را بخورد یا نه...که اگر زنده هم بماند مطمئنم بابا تیمسار کاری می کند که روزی هزار بار آرزوی مرگ کند.
بنا بر گزارش اداره آگاهی حوالی ساعت4بامداد پرسنل هتل با توجه به قطع نشدن صدای گریه درنا،پس از چندین نوبت دق الباب اتاق شماره5ونشنیدن پاسخ از علی وزهره با کارت یدک درِاتاق باز می شود.درنا همچنان درحال گریه به صورت مادرش دست می کشد و علی با چشمان باز به سقف اتاق خیره و بی حرکت روی صندلی رها شده،اورژانس که می رسد گزارش فوت زهره و سکته ی علی را تنظیم،هر دو به بیمارستان مرکزی شهر منتقل می شود.معاینه نهایی منجر به تایید سکته ی مغزی و به کما رفتن علی می شود.دایره سم شناسی پزشکی قانونی با بررسی تکه شکلات به جامانده روی میز ،علت سکته مغزی را مصرف بیش از حد...موجود در شکلات و ترکیب آن با کافئین درون چای اعلام می کند.
پس از قرائت متن شکواییه و تشریح ماوقع،بازپرس بلافاصله دستور جلب و بازداشت فتانه به عنوان معاونت* در قتل صادر فرمودند.مواجه فتانه با اولیاء دم وپرسش های فنی بازپرس ویژه قتل موجب شد تا فتانه خیلی زودتر از تصور لب به اقرار گشوده با ذکر جزئیات کل ماجرا را شرح دهد.
پرونده ی قتل زهره از معدود پرونده هایی است که معاونِ جرم پیش از مجازات مرتکب اصلی به تحمل کیفر محکوم شده.
مستند به ماده126و127قانون مجازات اسلامی حکمِ مجازات فتانه به تحمل حبس صادر،روانه ی زندان شد.
وکیل دادگستری
*با توجه به اینکه دیه زن نصفِ دیه مرد هست،چنانچه مردی اقدام به قتل یک زن کند،اجرای حکم قصاص زن مشروط به این است که خانواده ی مقتول(زن)ما به التفاوت دیه را به قاتل پرداخت کند.این مورد صرفا و تنها در همین یک مورد اجرا می شود.یعنی زمانی که قاتل مرد هست و مقتول یک زن
*اگر مقتول دارای فرزند صغیر باشد اجرای حکم قصاص منوط و مشروط به این امر است که متقاضی قصاص سهم فرزند مقتول از دیه را به صندوق دادگستری بسپارد تا زمان بلوغ طفل.در چنین فرضی اگر طفل پس از بلوغ خواهان قصاص باشد که قبلا اجرا شده و دیه ی تودیع شده به صندوق دادگستری به واریز کننده مسترد می شود،اگر هم طفل محالف قصاص باشد و مطالبه دیه کند که دیه موجود در صندوق دادگستری به وی می دهند.
*چنانچه شخصی بخواهد پس از مرگش،اموالش به شخص مشخص و معینی برسد،چاره ی کار نه وصیت کردن است نه تنظیم وکالت.بلکه تنها راه ممکن تنظیم صلح نامه یا اقرارنامه است که البته امری فنی است و نیازمند مشاوره
*پس از فوت زن،مهریه ی وی به عنوان ماترکِ وی به وراث می رسد که به نسبت سهم و فرض مذکور در قانون ارث تقسیم می شود(ماده893تا949قانون مدنی در باب ارث تنظیم شده)
*شخصی که دیگری را به ارتکاب جرم ترغیب می کند یا وسایل ارتکاب جرم را تهیه می کند یا....به عنوان معاون مستحق مجازات است،شرایط تحقق معاونت در جرم و میزان مجازات معاون در دو ماده 126و127قانون مجازات قید شده است.