ویرگول
ورودثبت نام
دکتر امین اسدی
دکتر امین اسدیردیابی ریشه‌ای مشکلات پیچیده و سیستم‌های در حال احتضار. احیای کارخانه‌ها و ارتقاء تجهیزات به حداکثر پایداری و راندمان تولیدی. راه‌حل‌های دقیق و ماندگار.
دکتر امین اسدی
دکتر امین اسدی
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

جنگ داخلی و بی‌انگیزگی کارکنان: وقتی قلب سازمان می‌ ایستد!

یک کارخونه فقط سوله و دستگاه نیست؛ کارخونه یعنی آدم‌هاش. مهم نیست چقدر مدیر خوبی باشید یا چقدر محصولتان کیفیت داشته باشد، اگر آدم‌های داخل سازمان حالشان خوب نباشد و انگیزه نداشته باشند، کل سیستم می‌خوابد.

ماجرا از دو طرف ضربه می‌زند: جنگ داخلی (محیط سمی) و بی‌انگیزگی (کار کردن فقط برای حقوق).

۱. محیط کار سَمی و جنگ داخلی

محیط سمی یعنی جایی که آدم‌ها به‌جای اینکه با هم برای یک هدف مشترک تلاش کنند، دارند با هم می‌جنگند و زیرآب هم را می‌زنند.

نبودِ شفافیت و عدالت: وقتی کارمندها احساس کنند که ترفیع گرفتن یا پاداش گرفتن بر اساس رابطه و چاپلوسی است، نه بر اساس عملکرد، دیگر انگیزه برای تلاش واقعی از بین می‌رود. هر بخش، بخش دیگر را دشمن می‌بیند.

مدیریت "تفرقه‌انداز": بعضی مدیران ناخواسته (یا حتی خواسته!) با تشویق رقابت ناسالم، باعث می‌شوند تیم‌ها به جای همکاری، به هم حسادت کنند. نتیجه‌اش می‌شود پنهان‌کاری، ندادن اطلاعات و خراب کردن کار یکدیگر. این یعنی انرژی سازمان صرف درگیری‌های داخلی می‌شود، نه تولید و فروش.

انتقاد ممنوع: در جایی که کارمند جرأت نمی‌کند حرف بزند و انتقاد کند، مشکلات مثل یک چرک زیر پوست سازمان جمع می‌شوند و کسی صدای آن‌ها را نمی‌شنود تا وقتی که کل مجموعه عفونت کند.

۲. بی‌انگیزگی یا "کارمند ربات"

در این حالت، کارمند نه شور و شوقی برای بهتر شدن دارد، نه تلاشی برای خلاقیت. او تبدیل به یک ربات می‌شود که فقط وظیفه‌اش را در حداقل ممکن انجام می‌دهد.

کار کردن فقط برای حقوق: کارمند حس می‌کند زحماتش دیده نمی‌شود و تنها چیزی که او را نگه داشته، همان حقوق آخر ماه است. دیگر دلیلی برای ماندن تا دیر وقت، ارائه ایده جدید، یا حل یک مشکل پیچیده ندارد.

فرار مغزهای سازمان: آدم‌های باهوش و با انگیزه زودتر از همه چنین محیطی را ترک می‌کنند (به خصوص آن‌هایی که توانایی پیدا کردن کار بهتر را دارند). چیزی که باقی می‌ماند، آدم‌هایی هستند که چاره‌ای جز ماندن ندارند و این یعنی سطح کیفیت کار سازمان روز به روز پایین‌تر می‌آید.

آموزش صفر: مدیر فکر می‌کند اگر کارمندش را آموزش دهد، او قوی می‌شود و می‌رود. در نتیجه، تیم‌ها همیشه با مهارت‌های قدیمی کار می‌کنند و نمی‌توانند با سرعت تغییرات بازار هماهنگ شوند.

خلاصه کلام:

یک سازمان مریض، سازمانی است که کارکنانش به آن متعلق نیستند. آن‌ها فقط یک شغل دارند، نه یک رسالت. احیای یک کسب‌وکار، اول از همه نیاز به احیای روحیه آدم‌ها و ساختن یک محیط کار سالم و باانگیزه دارد تا دوباره همه با هم برای نجات کشتی تلاش کنند.

ارتباط با آقای

محیط کارسازمانبهره وری کارکنانبهبود روحیه کارکنانحقوق و مزایا
۱
۰
دکتر امین اسدی
دکتر امین اسدی
ردیابی ریشه‌ای مشکلات پیچیده و سیستم‌های در حال احتضار. احیای کارخانه‌ها و ارتقاء تجهیزات به حداکثر پایداری و راندمان تولیدی. راه‌حل‌های دقیق و ماندگار.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید