نزدیک به چهار ماه است که سری به دریچه ی افکار نمی زنم.
و شاید امروز پوسیدگیهای خسته از روح ، صدای بنویس بنویس می دهند.
امسال با زندگی همبازی ام، همبازیِ نمایش های عروسکی اش.
بهتر می شناسم.
عمیق تر می فهمم.
زیباتر سلام می کنم و صادقانه تر می نویسم.
رد پاها طولانی تر و دلنشینی ها دلنشین تر است.
به جزعیات شیرینِ کودکی ام فکر می کنم.
به تاب، و زنگ زدگی هایش.
به آبنبات های صورتی، قرمز، نارنجی.
نارنگی ها تازه تر اند.
امسال ابر ها مهربان تر اند.
دوییدن ها شاداب تر و دوستداشتن ها قلبی تر است.
من، آشنا تر است.
اجتماعی تر و با اراده تر لبخند می زند.
شجاعتش، مثال زدنی تر دیده می شود.
اشکِ کوچکِ بیچاره اش، بیگانه شده است.
من، امسال بزرگ تر است و هر چه می داند ، می فهمد که هیچ نمی داند.
پس زندگی همبازی قشنگ تریست و شاعرانه ها احساساتی تر اند.
چه شعاری!
شعار ها رنگین تر اند.
امسال لذت بردن از زندگی سخت تر اما، با ارزش تر است.
نفیسه خطیب پور
@feelnafis
پ ن : نوشته ای برای گذراندن دوران اسارت در جماعت حال.