*خب رسیدیم به فصل دوم فکر کنم اون چیزایی که بهتون تو فصل اول گفتم اصلا جدی نگرفتین /خب مهم نیست(=به خودتون ضرر زدین*
خب موضوع این فصلمون* پدرها و مادرها هستن *به نظرتون چرا من پدر مادر هارا موضوع این فصل قرار دادم؟ آیا فکر کرده بودید موضوع این فصلمون چی میخواد باشه؟؟؟الان جواب این دوتا سوالتون رو میدم.
خب از فکر در بیاین جواب تمامی این سوال ها یک کلمه است=پدرها و مادرها نگران آینده ی شما هستن که بهتون سخت گیری میکنن در درس ها))حالا فهمیدین؟ به جوابتون رسیدین؟؟اگر به جوابتون رسدین که خداراشکر اگر نرسدین معلوم میشه یکی از اون دانش آموز های تنبلی هستین که دربارش حرف زدیم..
مطمعنم الان که دارین این جزوه یا کتاب رو میخونین با خودتون بگین این چیز هایی که میگی چه ربطی به زندگی نامه ی من داره خب تمام این اتفاق هایی که تا الان با شما در میون گذاشتم یا تا چند فصل بعدی با شما در میون خواهم گذاشت همه ی این ها در زندگی من بوده که دارم برای شما میگم و درد دل میکنم این کتاب برای کسی خوبه که یک اتفاقی براش افتاده یا دلش گرفته بیاد سراغ این کتاب و بخونه تا دلش آروم شه (من هدفم خوشحالی شما برای درس خوندن و آروم شدن شماست موقعی که عصبانی هستید یا...)*من دوست دارم وقتی که شما این کتاب رو میخونین بگین خدا خیرت بده یکم آروم شدم وتوی درس هایم موفق شدم*
(خب اول بریم سراغ دلسوزی مادرها بعدش پدرها)
دلسوزی مادرها برای چی هست؟
جواب=دلسوزی مادرها برای آینده ی بچه هاشون هست و برای زندگی بچه ها اگر مادری دلسوزی بچه اش رو نمیکرد الان معلوم نبود برای
اون بچه چه اتفاقاتی می افتاد...*من دارم به تور خلاصه شده میگم باز اشتباه نکنی*
دلسوزی پدرها=برای این است که بچه اس خدایی نکرده مریض نشه یا بهتر بگم غذاهای بیرون رو نخوره
نمدونم این فصل رو تموم بکنم یانه ولی یک چیزی تو دلم هست که میخوام بگم میزارم برای فصل بعدی ولی الان یک نکته ازش میگم که فصل بعدی با خوشی یا اشتیاق زیاد بیای فصل بهدی این کتاب رو بخونی.
(اگر موقعی درس یا کتاب خوندنی داشتی که باید اول اونارو بخونی /اول اونارو بخون که پدر و مادرت بزارن بعدش این کتاب رو بخونی بعد که اونارو خوندی بیا سراغ من(منظورم کتاب هست(=)
خب بریم سراغ فصل بعدی/تا فصل بعدی بای بای...