نجوا
نجوا
خواندن ۱ دقیقه·۱ روز پیش

آه که اگر می‌دانستم این آخرین بار است

شبهاي هجر را گذرانديم و زنده ايم

بیست‌ویکمین سال، پنجمین سال، و نخستین سال؛ ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود.

بیست‌ویک سال از آن صبح تلخ گذشته، پنج سال از آسمانی که شعله‌ور شد، و یک سال از خاکی که دوباره لرزید.
ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود؛ اما درد، هر بار عمیق‌تر ریشه دواند و زخمی کهنه را به زخمه‌ای تازه بدل کرد.

ما را به سخت جاني خود اين گمان نبود.....

آه که اگر می‌دانستم این آخرین بار است...

نوشته دلی که برای همه رفتگان زلزله بم حادثه هواپیما اوکراینی و حادثه تروریستی کرمان🖤❤️‍🔥💔 نوشتم.

اتاقم با شمع دست‌ساز خودم
اتاقم با شمع دست‌ساز خودم





زندگیمرگدلنوشتهایرانداستان
Students for always
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید