نجوا
نجوا
خواندن ۱ دقیقه·۲۲ روز پیش

بعضی شبا شب ترن!

نمیدونم چرا یه دفعه یاد هادی افتادم...

و اشکم در اومد یا زمانی که پارسال براش یه لباس استقلالی گرفتم!

از انقلاب گرفتم که بردم خوابگاه فهمیدم سرم کلاه رفته!

وقتی به این فکر کردم من مهر ماه لباس رو خریدم چه میدونستم مردادماه هادی از پیش ما می‌ره...

دوست داشتم ببرمش کربلا و این حسرت تا آخر عمر میمونه

جیگرم میسوزه وقتی که عاشق مشهد بود (بغض خفم کرده) شهریور میخواست بره مشهد بعد سالها که از قاب تلویزیون گنبد طلایی رو میدید بعد یه عمری می‌رفت مشهد...

دلم میسوزه وقتی که گفته بود برم مشهد برای فاطمه سوغات میارم چونکه برام سوغاتی آورده

بعد رفتنت هادی فهمیدم چقدررر دنیا نامرد

آدمها خیلی نامردن

حتی خودم منم نامردم، وقتی که سریع خاکت کردن و به ثانیه نکشید برگشتیم انگاری که جوجه خاک کردیم!!!!

می‌دیدم کسایی که به مرگت بی‌تفاوت بودن! حتی لبخند میزدم! کسایی که برای تشییع نیومدن!

میدونی چرا؟

چون تو معلول جسمی بودی!

اینکه فکر میکنن برامون بی اهمیت بودی زجراوره...

من که دختر عموتم اینجوریه چه برسه به مادرت...

برات ریلز درست کردم استوری کردم پروفایل هم عوض کردم

میدونستم که دوست داری، و میخواستم بگم که تو کم آدمی برامون نبودی هادی.

خودمو دلداری میدم

هادی وقتی اینو می‌نویسم اشکم میاد

تو پیش امام رضا علیه السلام رفتی میدونم که رفتی

سلام منو بهشون برسون.

آخه تو گناهی نداشتی که نری پیشش.

تو این دنیا نشد که برسی ولی اون دنیا میدونم رسیدی.

آهنگ

دآهنگ

مهر ماهمرگدلتنگیزندگیداستان
Students for always
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید