سامر سلیمانی·۲ سال پیشزئوس به روایت یک دادائیست!بچه که بودم، حتی برای ستون های خاکستر شده ی تخت جمشید هم بغضم می گرفت.لبخندِ هِرا، و آن چشمانش که همیشه برق شیطنت داشت را دیده بود. تمام خو…
سامر سلیمانی·۲ سال پیشاگر 80 سال پیش به دنیا می آمدم.این روزها خیلی خیلی درگیر تنهایی خویش شده ام. نه که آدم ها نباشند، نه! خانواده هست.دوستان هستند. دشمنان و سر و کله زدن با آنها هست. لکن خوی…
سامر سلیمانی·۴ سال پیشسرآغازتا به حال نشده که بخواهم کاری را انجام دهم و به سرانجامش، عاقبت بدش- از حق نگذریم گاهی هم نیکی در ذهنم میآید- نیاندیشم. گذر روزها بر من سخ…