ویرگول
ورودثبت نام
سامر سلیمانی
سامر سلیمانی
سامر سلیمانی
سامر سلیمانی
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

نذری رباتیک

من زاده روز چهل ‌ هشتم هستم. برای شمایی که نمی‌دانید چهل و هشتم چه روزی‌ست، در فرهنگ مادری من به هشت روز بعد از چهلم امام حسین(ع) روز چهل و هشتم می ‌گویند که می‌شود اواخر ماه صفر و چون مصادف با ایام رحلت حضرت رسول هم هست به نوعی، در فرهنگ مادری من هر کودکی که در ایام چهل هشتم به دنیا بیاید برای دفع بلا و صدقه‌ی کودک مادرش چیزی را نذر وی می‌کند. من هم از این قاعده مستثنی نیستم و مادرم برای من نذرت شربت آب‌لیمو کرد. نه هر شربتی. شربت آبلیمویی که ظهر عاشورا به زنجیرزن امام حسین برسد.

هرسال ایام عاشورا که نزدیک می‌شد در تدارک شکر و آبلیمو و گلاب مرغوب بودیم، و از چند روز قبل‌تر از واقعه مادرم چند ردیف از فریزر را خالی می‌کرد و پیاله های بزرگ یخ می‌گذاشت تا برای روز نذری آماده باشند. قدیم‌تر ها رسم لیوان یک‌بار مصرف هم نبود و مادرم دو دست لیوان دسته دار فرانسه- که حالا در خانه‌ی هر مادر ایرانی زاده دهه ۴٠ یافت می شود- تهیه کرده بود با دو سینی مخصوص شربت نذری.

صبح روز عاشورا بیدار می‌شد اول صدقه‌ی سلامتی امام‌زمان را کنار می‌گذاشت، بعد وضو می‌گرفت، قابلمه بزرگ با لعاب طوسی را می‌آورد آب و شکر را توی آن ‌می ریخت و هم می‌زد، شکر که به قدر عافیت حل می‌شد، آب‌لیموی تازه و خوش عطر را نم نم اضافه که می‌کرد که شربت به ترشی نزند و گلوی زنجیرزنان اذیت نشود. دست آخر کمی لرد لیمو- که امروزه به آن پالپ می‌گویند- و گلاب برای عطر بهتر اضافه می کرد و یخ ‌ها را در آن می‌انداخت. وقتی شربت خوب خنک می‌شد صدای نوحه عزای دسته هم بالا می‌گرفت. و ما چون برادر نداشتیم چادر مشکی به سر می‌کردیم و با سینی که هر کدام چند لیوان پر از شربت خنک که مادرم با آن پارچ قرمز رنک پلاستیکی جهیزیه اش پر کرده بود، به استقبال دسته می رفتیم و گوشه‌ای می‌ایستادیم بدون صحبت، و زنجیر زن ها آرام بدون آن‌که به ما نگاهی اندازند از صف جدا می‌شدند و می آمدند گلویشان را تازه می‌کردند و دوباره در جای خودشان در صف بازمی‌گشتند. عصر عاشورا خوشحال و خسته از ادای نذر خودمان هم شربت خنک می نوشیدیم و بر لب تشنه ی حسین سلام می‌فرستادیم.

بعدها که ایام محرم به سرمای زمستان رسیده بود مادرم نذر را به چای و قند تغییر داد. و این ایام که خودش در جهان نیست من هنوز نذر را به جا می‌آورم.

در اثنای ادای این نذر مادرم درس مهمی به من داد. مهم نذری، مقدار یا نوعش نیست. مهم آن اندیشه‌ایست که به هنگام آماده کردن نذر باید در ذهن بیاید. اندیشیدن به چرایی و چگ‌ونگی وجود.وجود خود، واقعه‌ی منظور برای نذر و جهان هستی.

یادش بخیر ایامی که نذورات هم معنای دگر داشت.

امام حسیننذریخاطرهبیوگرافی
۰
۰
سامر سلیمانی
سامر سلیمانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید