من کارآگاه نویسنده ام
من کارآگاه نویسنده ام
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

ماه..

خورشید غروب می کند
شهر در تاریکی فرو می رود
ماه بالا نمی آید
او قهر کرده است
خورشید نازش را می کشد
ولی ماه باز هم بالا نمی آید
از دور دست
صدای گریه های کودکی شنیده می شود
ماه نگاه می کند
کودک، در تاریکی به دنبال مادرش می گردد
کودک، به مرد هایی که به سمتش می آیند
نگاه می کند
ماه نگران است
مرد ها تفنگ دارند
کودک جیغ می کشد
صدای شلیک بلند می شود
ماه بالا می آید
چشمان کودک می بینند
کودک فرار می کند
و ماه راه را نشانش می دهد

به امید آزادی فلسطین🇵🇸
نجوا

فلسطینخورشیدزندگیتنهاییکودک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید